پیش از این به سوال “آیا اساتید بزرگ قوانین شطرنج را میدانند؟” پاسخ دادیم و نتیجه گرفتیم که گاهی اوقات حتی **اساتید بزرگ شطرنج** نیز ممکن است قوانین پایه را فراموش کنند. اما در مورد **داوران شطرنج** چطور؟
مسلماً افرادی که مسئول برگزاری یک **تورنمنت شطرنج** طبق قوانین هستند، باید بر این قوانین تسلط کامل داشته باشند، درست است؟
متأسفانه، من شاهد موارد بحثبرانگیز بسیاری از **اشتباهات داوری** (خصوصاً در مسابقات ردههای سنی پایین) بودهام. به همین دلیل، این روزها در کنار آموزش **شروع بازی “روی لوپز”** به شاگردانم، رایجترین اشتباهاتی را که داوران در مسابقات مرتکب میشوند نیز توضیح میدهم.
مهمترین قوانین در پایان بازی: زمانی که یکی از بازیکنان “پرچم” میافتد
“یکی از بازیکنان زمان اختصاص یافتهاش به پایان میرسد.”
از آنجا که بیشتر تورنمنتها با **کنترل زمانی فشرده** (یک زمانه) برگزار میشوند، این وضعیت غالباً اتفاق میافتد.
در **مسابقات قهرمانی بانوان جهان (۲۰۰۸)**، وقت بازیکن سیاه در حالی به اتمام رسید که هر دو بازیکن فقط **شاه و اسب** داشتند. بازیکن سیاه برگه ثبت را با نتیجه **مساوی** امضا کرد و **داور میز** نیز آن را تأیید کرد!
قصد ندارم بحث کنم که آیا در مسابقات قهرمانی بانوان جهان، تلاش برای **انداختن پرچم حریف** به ارتقاء شطرنج کمکی میکند یا خیر؛ چرا که میخواهیم صرفاً در مورد **قوانین رسمی شطرنج** صحبت کنیم.

آنچه واقعاً باعث شگفتی من شد این است که نتیجه بازی **مساوی** اعلام شد و تعداد زیادی از داوران در آن لحظه سعی میکردند **استاد بزرگ “مونیکا سوکو”** را متقاعد کنند که نتیجه بازی بر اساس **قوانین شطرنج** مساوی است. اما این **استاد بزرگ لهستانی** به خوبی به قوانین شطرنج واقف بود و به درستی اظهار داشت که قوانین میگویند “در صورت افتادن پرچم بازیکن، بازی هنگامی مساوی است که **کیش و مات** با هیچ گونه حرکت ممکن و قانونی، حتی با ناشیانهترین حرکات امکانپذیر نباشد”. در حالی که در این وضعیت، امکان **مات** با وجود **اسب** بازیکن و حریف وجود دارد و او وضعیت ماتی را برای داوران بر روی صفحه شطرنج ایجاد کرد.
درسهایی از “مونیکا سوکو”
من فقط میتوانم “مونیکا سوکو” را به این دلیل تحسین کنم: او در حالی که توسط عده زیادی داور محاصره شده بود و در موقعیتی حساس و پر استرس قرار داشت، متوجه شد تلاشش برای متقاعد کردن داوران مسابقات قهرمانی جهان بیفایده است. اما خونسردی خود را حفظ کرد و چه تلاشی هم کرد! او حتی در آن وضعیت لبخند میزد و در ادامه به **هیئت ژوری** مراجعه کرد و به راحتی اعتراضش را به **برد** تبدیل کرد. من بازی این دو را در یوتیوب با علاقه خاصی دنبال میکردم، زیرا پنج سال پیش خودم دقیقاً در چنین وضعیتی قرار گرفته بودم.
در **مسابقات قهرمانی آمریکا** با استادی از منطقه نیویورک به نام **”آرون پیکستون”** بازی داشتم. در **شروع بازی** با یک **تاکتیک ساده** یک **پیاده** جلو افتادم و در مسیر پیروزی قرار داشتم. در نهایت به وضعیتی رسیدیم که ناگهان حریف پس از انجام حرکتی، ساعت را متوقف کرد و مدعی شد که در حرکات ۳۸، ۴۰ و ۴۲، **پوزیسیون سه بار تکرار شده است** و در نتیجه بازی **مساوی** است. از آنجا که در **تنگی وقت** قرار داشتم، متوجه این حقیقت ساده نشدم که در واقع سه بار به وضعیت یکسانی رسیدهایم، هرچند حرکاتی که منجر به آخرین وضعیت شده بودند متفاوت بودند. اما خوشبختانه حریف مراحل ادعای تساوی را به درستی بلد نبود.
او باید آخرین حرکت خود را بر روی **برگه ثبت** مینوشت و بدون انجام حرکت، ساعت را متوقف میکرد.
در واقع، او با انجام حرکتش بر روی صفحه، ادعای خود را از درجه اعتبار ساقط کرده بود.
من به حریفم توضیح دادم و او در واقع بابت این اشتباه تکنیکی ناراحت بود.
اما وقتی **سرداور** مسابقه جهت بررسی ادعا بر سر میز حاضر شد، به طور غیرمنتظرهای طرف او را گرفت.
خوشبختانه **کتاب قوانین شطرنج** بر روی میز داوری قرار داشت و تقریباً ۳۰ ثانیه طول کشید تا قانون مربوطه را در کتاب پیدا کنم.
من همیشه پاسخ سرداور را به خاطر خواهم داشت که گفت:
“بله شما درست میگویید؛ اما بر اساس **روح قوانین** متوجه شدم که قصد ‘آرون’ از ادعا صحیح است. پس نتیجه بازی را **مساوی** اعلام میکنم!”
**جانشین سرداور** نیز بلافاصله در طرف سرداور ایستاد.

برای لحظهای زبانم بند آمد، چون همه چیز غیرواقعی نمایان شده بود. تقریباً شبیه وضعیتی واقعی در یک کابوس که حادثهای شوم برایت در شرف رخ دادن است و تو با تمام توانت میخواهی فرار کنی اما اصلاً نمیتوانی حرکتی کنی. احساس من هم دقیقاً به همین صورت بود:
“در **مسابقات رسمی قهرمانی آمریکا** در حال بازی کردن هستم، در حالی که به کتاب قوانین اشاره میکنم داور نیز با من موافق است، با این وجود بازی **مساوی** اعلام میشود.”
خوشبختانه **هیئت ژوری** را به خاطر آوردم!
که شامل **استاد بزرگ “الکس فیشبین”**، **”سرگی کودرین”** و **استاد بینالمللی “جان دنالدسن”** میشدند. امکان نداشت که سه **شطرنجباز حرفهای** یکی از اصولیترین قوانین شطرنج را که من در سن ده سالگی آموخته بودم نادیده بگیرند.
بنابراین دادخواستی نوشتم و در عرض پنج دقیقه، **هیئت ژوری** به اتفاق آرا رأی سرداور را برگرداندند.
بازی ادامه پیدا کرد و من به راحتی با همان **پیاده اضافی**، بازی را به **برد** رساندم.
جای بسی تأسف است که باید اقرار کنم برای من قبولاندن یک قانون پایهای و مهم شطرنج، به مراتب سختتر از بردن بازی بود.
و در پایان، درسی که میتوان گرفت واضح است:
**قوانین را یاد بگیرید…**
**کتاب قوانین** را اگر میخواهید،
بخرید،
از کتابخانه قرض بگیرید،
یا در اینترنت پیدا کنید…
ولی **یاد بگیرید!**

منابع
▫️به قلم: **استاد بزرگ “گریگوری سرپر”**
▫️مترجم: **مسعود شرافتی**
▫️کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی و **داور بینالمللی شطرنج**
#آموزشی #قوانین_شطرنج #داوری_شطرنج