توصیههایی مانند «بهترین خودت باش»، «تمرکز کن» و غیره ممکن است در ظاهر مؤثر باشند، اما راه مؤثرتری برای الهام بخشیدن به دانشآموزان شطرنج وجود دارد. در این مقاله با آن آشنا شوید!
“کاری که انجام میدهید تأثیر بسیار بیشتری نسبت به آنچه میگویید دارد.”
– استفان کاوی
برای موفقیت، اغلب متوجه میشویم که به الهام گرفتن نیاز داریم، چه در شطرنج و چه در زندگی. ممکن است یک ویدیوی انگیزشی تماشا کنیم، با کسی صحبت کنیم، مدیتیشن کنیم…
با این حال، گاهی اوقات این خودمان نیستیم که نیاز به الهام گرفتن داریم، بلکه دیگران. این میتواند دانشآموز، فرزند یا دوست ما باشد، قبل از یک مسابقه، قبل از یک تورنمنت، یا قبل از یک لحظه بزرگ در زندگیشان.

اکثر مردم عباراتی شبیه به “تو میتوانی انجامش دهی!”، “خودت را باور کن!” یا “از لحظه لذت ببر!” را به کار میبرند، که همگی خوب به نظر میرسند. اما آیا راه بهتری برای الهام بخشیدن به سوی پیروزی وجود دارد؟
**داوود در مقابل جالوت در شطرنج**
اخیراً، یکی از شاگردان من، پرین، که همچنین یکی از جوانترین اعضای PRO ماست، در اولین دور تورنمنتی که در آن شرکت میکرد، با یک استاد بزرگ روبرو شد.
این اولین استاد بزرگی بود که او تا به حال در رقابت با آن بازی کرده بود و قرار بود با مهرههای سیاه بازی کند. پرین بازیکنی با ریتینگ 2125 بود و در برابر استاد بزرگ مگارانتو سوزانتو، که برای مدت طولانی بازیکن شماره 1 اندونزی بود، قرار گرفت.
شانس قطعاً در برابر او بود!
قبل از ادامه خواندن مقاله، تصور کنید که مربی او هستید و 10 دقیقه فرصت دارید تا قبل از بازی به او الهام ببخشید. چه میگفتید؟ چه کاری انجام میدادید؟

آیا به برخی از گزینهها رسیدهاید؟ خوب. اخیراً این سؤال را در گروه فیسبوک ChessMood مطرح کردم.
در اینجا انواع اصلی پاسخهایی است که من دریافت کردم:
“از بازی لذت ببر، چیزی برای از دست دادن نداری.”
“نترس.”
“روی مهرهها و تخته تمرکز کن، فراموش کن با چه کسی بازی میکنی.”
“روح درست – حرکت درست” (شعار ChessMood)
فکر شما هم شبیه اینها بود؟
چند سال پیش، زمانی که من چیز زیادی در مورد علوم اعصاب و نحوه عملکرد ذهن ما نمیدانستم، چیزی مشابه این میگفتم. اما پس از یادگیری از برخی از بهترین روانشناسان ورزشی، قصد دارم تکنیکی را به اشتراک بگذارم که در الهام بخشیدن به دیگران بسیار مؤثرتر است.
**کلید الهام بخشیدن به دیگران**
وقتی به دنبال الهام بخشیدن به کسی هستید، اولین و مهمترین کاری که میخواهید انجام دهید این است که به او کمک کنید باور کند! همانطور که در مقاله خود در مورد قدرت خودباوری ذکر کردیم:
وینس لومباردی میگوید:
سوال این است که چگونه میتوانید کاری کنید که آنها خودشان را باور کنند؟ گفتن «تو میتوانی» یا «من به تو ایمان دارم» ممکن است کمک کند، اما تکنیک بهتری وجود دارد، و ماهیت آن در اینجا است:
**باور کردن به چیزی که به ظاهر غیرممکن به نظر میرسد، آسانتر است، وقتی که قبلاً توسط شخص دیگری انجام شده باشد.**

یک مثال کلاسیک از این، **مایل چهار دقیقهای** است.
اعتقاد بر این بود که بدن انسان برای چندین سال برای دویدن یک مایل زیر 4 دقیقه طراحی نشده است. به اصطلاح “متخصصان” فقط این باور را تقویت کردند و مانع ذهنی بزرگی برای دستیابی به آن ایجاد کردند.
با این حال، یک مرد وجود داشت که آن را به عنوان واقعیت نپذیرفت. او متفاوت بود. او خود را متقاعد کرد که دویدن یک مایل زیر چهار دقیقه امکانپذیر است. و سرانجام، در 6 می 1954، اعتقاد راجر بنیستر به واقعیت تبدیل شد. او با دویدن یک مایل در کمتر از 4 دقیقه دنیا را شوکه کرد.
آن روز نه تنها زندگی او را تغییر داد، بلکه تغییری دائمی در آنچه که مردم تصور میکردند بدن انسان قادر به انجام آن است، ایجاد کرد. یک سال بعد، بسیاری از دوندگان سرعت دیگر توانستند یک مایل را در کمتر از 4 دقیقه بدوند. در واقع، امروزه حتی ورزشکاران برتر دبیرستانی نیز میتوانند 4 مایل بدوند…

**نصیحت من**
پس من به شاگردم که وظیفه دشوار بازی با استاد بزرگ و شکست دادن آن را بر عهده داشت، چه گفتم؟
یاد جمله زیر افتادم:
“قویترین ابزار رهبری که در اختیار دارید، نمونه شخصی شماست.” – جان وودن
و بعد یاد اولین باری افتادم که همین اتفاق برایم افتاد. وقتی برای اولین بار در زندگیام مقابل استاد بزرگ بازی کردم، 15 سال داشتم، فقط یک سال از شاگردم بزرگتر بودم.
علاوه بر این، من مجبور شدم با مهرههای سیاه بازی کنم! حریف من در آن زمان یک استاد بزرگ با تجربه از روسیه، ایسکوسنیخ سرگئی بود.
در طول بازی تصمیم گرفتم در افتتاحیه خیلی تهاجمی بازی کنم. من یک حمله را آغاز کردم، اما بعد از 20 حرکت او تقریباً آن را خنثی کرد. میدانستم باید کاری بکنم…
21…Rg3! 22.hg3 Bh5!
خانههای روشن حریف من بسیار ضعیف بود. همچنین، فیل من در h5 به من کمک میکرد تا برای خط باز در ستون “d” بجنگم. بعد از 23.Ba3 c5 24.Kg1 Nb8! قرار بود وارد اردوگاه حریفم شوم.
او نتوانست جلوی من را بگیرد و من اولین بازی خود را در برابر یک استاد بزرگ بردم. در این مرحله فکر میکنم، شما پیامی را که قبل از بازی برای شاگردم فرستادم، میدانید…
“پرین، یادم آمد اولین باری که در برابر یک استاد بزرگ بازی کردم، 15 سالم بود و او را شکست دادم. حالا نوبت توست برادر جوان!”
این بازی من در مقابل استاد بزرگ ایسکوسنیخ سرگئی است.
**نوبت پرین**
با پیروی از دستورات من، پرین به سمت بازی با رویکردی بسیار تهاجمی رفت. او به لطف دوستم FM Nicolo Pasini (یکی از اولین اعضای PRO ما) آمادهسازی عالی با ایدههای جدید داشت.

در میانه بازی، پرین ابتکار عمل را به دست گرفت و اینجا نوبت او بود:
**بازی پرین**
29…Rf4!!
او یک تبادل را قربانی کرد، موقعیت شاه حریف خود را خراب کرد و پس از 30.gxf4 Bc3 سفید دچار مشکلات جدی شد.
رخ e1 آویزان است، و همچنین پیاده a5، مدافع اسب b6 که در سمت وزیر گیر افتاده است. پرین در ادامه با دقت برتری را به برد تبدیل کرد.
برای من جذابترین قسمت این داستان این بود که:
* هر دوی ما در اولین تلاش خود یک استاد بزرگ را شکست دادیم.
* ما هر دو تقریباً همسن بودیم.
* ما هر دو مهرههای سیاه داشتیم.
* هر دوی ما بازیهایمان را با قربانیهای تبادل بردیم.
آیا تصادفی بود؟

قبل از اینکه وارد دنیای عمیق عصبروانشناسی شوم، فکر میکردم.
**عصبروانشناسی و شطرنج**
به عنوان یک والدین یا مربی، آیا برای کمک و الهام بخشیدن به پسر/دختر/دانشآموز خود نیاز به یادگیری عصبروانشناسی دارید؟ این مفید خواهد بود، اما اگر زمان زیادی ندارید، توصیه من در اینجا است:
هر زمان که میخواهید به کسی الهام ببخشید، و نمیدانید چه کاری باید انجام دهید یا بگویید، به این فکر کنید که چگونه میتوانید او را به آن باور برسانید.
اگر بتوانید به آنها نشان دهید که کسی قبلاً این کار را انجام داده است – عالی!
اگر بتوانید با استفاده از یک تجربه شخصی به آنها الهام ببخشید – حتی بهتر!
اگر اولین بازیام را مقابل استاد بزرگ نمیبردم، چه کار میکردم؟
احتمالاً در مورد بازیهای بابی فیشر (قهرمان شاگردم) تحقیق میکردم و به بازیهایی اشاره میکردم که در آن استاد بزرگها را در سنین جوانی شکست داد.

من به او کمک میکردم تا باور کند که دیگران این کار را انجام دادهاند، بنابراین دلیلی وجود ندارد که او هم نتواند این کار را انجام دهد!
**آیا همیشه کار خواهد کرد؟**
البته که نه! :)
با توصیه من، شاید 1-10 درصد به او کمک کردم، نمیدانم. وظیفه ما این است که به آنها کمک کنیم پتانسیل کامل خود را باز کنند. همین. بقیه کارها را خودشان انجام دهند.
پرین گشایش را بازی کرد. پرین در تمام طول بازی زمان خود را هوشمندانه مدیریت کرد. پرین تغییرات مختلف را محاسبه کرد و تصمیم گرفت. پرین برتری را به برد تبدیل کرد.
من فقط یک مربی افتخاری هستم!
**نقل قول استاکی هانت در مورد الهام**
امیدوارم شما هم همان حسی را داشته باشید که من با هر کسی که از آن حمایت میکنید و الهام میدهید.
اگر سخت کار میکنید تا شطرنج خود را بهبود ببخشید، پیش بروید و به چیزی که رویای آن را دارید برسید. و اگر مشغول کمک کردن به دیگران هستید، کاری کنید که آنها خودشان را باور کنند.
موفق باشید!
P.S. شما میتوانید نظرات خود را در مورد این مقاله و هر داستان مشابهی که دارید در انجمن ما به اشتراک بگذارید.