الیور رودر، روزنامهنگار، نویسنده و پژوهشگر بازی است. او قبلاً نویسنده ارشد FiveThirtyEight بوده و در آنجا مسابقات قهرمانی شطرنج جهان و سایر رویدادهای مرتبط با بازی را پوشش میداده است. مطالب زیر از کتاب جدید او با عنوان “هفت بازی: تاریخ بشر” منتشر شده توسط W.W. نورتون برگرفته شده است. این کتاب هماکنون در فروشگاهها موجود است.
هنوز اولین صفحه شطرنجی که روی آن بازی کردم را به یاد دارم. یک صفحه نامنظم و سنگین از جنس چوب گردو بود، شاید ۱۴ اینچ در هر ضلع، که خانههای سبز نمدی با دقت روی آن چسبانده شده بود. این یک هدیه کریسمس خانوادگی از طرف خواهر و برادر مادرم به پدرشان، پدربزرگم جک بود. نمد آن پس از میزبانی چندین دهه نبرد در یک مزرعه کوچک در شرق آیووا فرسوده شده بود. مهرههایی که پدربزرگ و مادربزرگم در ماه عسلشان به مکزیک در سال ۱۹۴۹ خریده بودند، ظریف و از آبنوس و عاج ساخته شده بودند. زمانی که به من رسید، یکی از اسبها سرش را از دست داده بود. به نظرم اسبهای دیگر در چشمانشان ترسناک بودند. لبههای تاج وزیرها و پیکارهای منظم و تاجدار را به یاد میآورم. مهرههای چوبی سنگین را به یاد میآورم.

در کودکی، هر تابستان را در آن مزرعه میگذراندم، روی تپههای یونجه میپریدم، شنا میکردم و در نور غروب، بعد از بازیها، شطرنج بازی میکردم. پدربزرگ جک بازیکنی قوی با سبک محافظهکارانه و پوزیسیونی بود. و به عنوان یک اصل سختگیرانه، او هرگز اجازه نمیداد بچهها برنده شوند. بنابراین، هر شطرنجباز در خانوادهام خاطرهای از اولین پیروزی خود دارد. وقتی بالاخره پدربزرگ جک را در حدود ۹ سالگی بردم، یادم میآید که به آشپزخانه دویدم تا به مادربزرگ شرلی بگویم که مرا در آغوش گرفته بود و قلقلکم میداد.
در ابتدا، من بازی را مانند یک ماشین میدیدم، بیشباهت به ترک مکانیکی، فریب چشمگیری که در قرن هجدهم طراحی شده بود و مهرههای آن بر اساس اصول پیچیده و در عین حال مشخص در حال حرکت و تعامل بودند. من شطرنج را مثل بچهای که موتوری را از هم جدا میکند، کالبدشکافی کردم؛ کنجکاو و مشتاق، اما بیشتر گیج شدم. گاهی اوقات دستگاه مونتاژ شده به آرامی کار میکرد و من برنده میشدم. بیشتر اوقات، من میباختم. برای لذت بردن از شطرنج مورد علاقهام، کنجکاو بودم که مهرهها چگونه کار میکنند. همین برای من کافی بود.

همانطور که بزرگتر شدم، شیفته تئوری شطرنج شدم و نمودارهای پیچیده بازی را که توسط تحلیلهای بیشمار در طی صدها سال تشریح شده بود، مطالعه کردم. با خواندن کتاب مرجع سنگین «بازیهای شطرنج مدرن» به خواب میرفتم و از طبقهبندی دقیق و تجزیه و تحلیل تنها چند حرکت احتمالی اولیه در یک بازی و نامهایی که به دست آوردهاند لذت میبردم: گامبیت هالووین، سیستم ماروزی، دراگون شتابیافته، دفاع جوجه تیغی.
امروز از شطرنج در سطح زیباییشناختی لذت میبرم. حس رقابتی من هرگز زیاد نبود. قهرمانی کلاس چهارم ابتدایی من در گرین وود تنها نقطه برجسته آن است. من فاقد مهارت بودم، و به همان اندازه که مهم بود، فاقد اشتیاق به رقابت. اما حتی اگر هرگز بوم نقاشی را نکشیده باشم، باز هم میتوانم از روتکو و دو کونینگ قدردانی کنم و زیبایی را در تصویر تحسین کنم. و میتوان زیبایی را در بازی شطرنج نیز قدر دانست. هنر ترکیبهای تاکتیکی طولانی و پیچیده میتوانند، مانند موسیقی، آشکار و الهامبخش باشند.

پیشرفت من نشاندهنده نحوه آموزش بازی شطرنج به رایانههایمان است. اولین برنامهها، کدهای سادهای که روی مینفریمهای بزرگ اجرا میشدند، مهارت کمی در شطرنج داشتند. جانشینان آنها که روی ابرکامپیوترهای شیکتر یا دسکتاپهای مدرن سریعتر کار میکردند، بر تئوری گشایشها و بازیهای پایانی، و همچنین تاکتیکهای پیچیده بازی میانی تسلط داشتند و اکنون بهتر از هر انسانی بازی میکنند. و جانشینان آنها، آخرین تکامل، موجودات شطرنجی فرابشری که از آزمایشگاههای مخفی شرکتهای تریلیون دلاری بیرون آمدهاند، یک شطرنج بیگانه فوق پیشرفته، زیبا و بینقص بازی میکنند، چیزی که هیچ انسانی قادر به درک کامل آن نیست، چه رسد به تکرار آن.

من از شما دعوت میکنم به tcec-chess.com مراجعه کنید، که محل برگزاری یک عرصه آنلاین به نام قهرمانی موتور برتر شطرنج است. بیست و چهار ساعت در روز، هفت روز هفته، برنامههای شطرنج رایانهای نخبه با نامهایی مانند Ethereal، Fire، Fizbo، Komodo، Laser، Winter، و Xiphos در آنجا با یکدیگر بازی میکنند و میتوانید آنها را به صورت زنده تماشا کنید. موتورها هر کدام بر روی چهار پردازنده رده بالای Intel Xeon با هشتاد و هشت هسته کار میکنند و دهها میلیون موقعیت را در ثانیه تجزیه و تحلیل میکنند. میتوانید تماشا کنید که آنها دهها حرکت را در آینده در نظر میگیرند و موقعیتها را ارزیابی میکنند. آنها به طور مداوم تعدادی از بهترین بازیهای شطرنج را تولید میکنند. حتی میتوانید بازیها را در زمان واقعی تماشا کنید:

اما ماشینها اهمیتی نمیدهند و هرگز بازی را متوقف نمیکنند.
آیندهای نه چندان دور را تصور کنید، پس از افزایش دمای اقیانوسها و سیل و خالی شدن شهرهای ساحلی جهان، پس از مهاجرت جمعیت انسان به مرکز، پس از مرگ محصولات در طول خشکسالی و انقراض گونهها، پس از قحطی و فروپاشی اقتصادی، جایی در سروری که مدتهاست رها شده، تا زمانی که قدرت وجود دارد، بالاترین فرهنگ انسانی ما، آخرین هنر ما، در بازیهای شطرنجی خلق میشود که در سکوت انجام میشوند و هیچکس تماشا نمیکند.