پسری که شطرنج بازی می کند

همگی ما این صحنه را دیده‌ایم، مگر نه؟ شطرنج‌بازان، چه آماتور و چه حرفه‌ای، پس از پایان یک بازی، با ناباورانه سر تکان دادن، ابرو خاراندن و آه کشیدن، سعی در توجیه اشتباهات خود دارند و به دنبال توضیحی منطقی برای حرکات نادرستشان می‌گردند.

این مقاله با الهام از یافته‌های اخیر در زمینه هوشیاری و ذهن، به دنبال تبیین این موضوع است که بازی شطرنج بر پایه تعاملی پیچیده بین ذهن ناخودآگاه (که حرکات را تحریک می‌کند) و آگاهی منظم (که تصمیم می‌گیرد چه چیزی را بپذیرد و چه چیزی را رد کند) استوار است.

ذره‌بینی بر روی صفحه شطرنج

برخلاف سایر مقالات تحلیلی بازی به بازی، این بخش اول قصد دارد به ریشه‌های حرکات و اشتباهات ما بپردازد و معمای زیربنایی آن‌ها را باز کند. بخش دوم نیز راهکارهایی برای مقابله با حرکات تکانشی و تمایلات اشتباه ارائه خواهد داد.
چه کسی فکر می‌کند؟

بازی شطرنج اغلب با تفکر عمیق گره خورده است و جمله معروف دکارت، “می‌اندیشم، پس هستم”، مدت‌هاست که باورهای ما را درباره زندگی ذهنی‌مان تحت تأثیر قرار داده است.

در مورد ماهیت تفکر، جیمز (2007، ص 284) در فصل «جریان فکر» (اصول روانشناسی، 1890) تأکید می‌کند که آگاهی همواره در حال انتخاب است: «همیشه به بخشی از موضوع خود بیشتر از دیگری علاقه دارد و در حین تفکر، آن را می‌پذیرد و رد می‌کند، یا انتخاب می‌کند».

پسربچه‌ای در حال بازی شطرنج

به طور خلاصه، ذهن بر روی داده‌هایی که دریافت می‌کند، همانند یک مجسمه‌ساز که بر روی قطعه سنگ خود کار می‌کند، بسیار فعال است. به یک معنا، مجسمه از ازل آنجا ایستاده بود، اما هزاران مجسمه مختلف در کنار آن وجود داشت و تنها مجسمه‌ساز است که باید از او تشکر کرد که این مجسمه خاص را از بقیه جدا کرده است. همین‌طور است دنیای هر یک از ما؛ هرچند دیدگاه‌های ما نسبت به آن متفاوت باشد، همگی در هرج و مرج اولیه احساساتی نهفته بود که برای ذهن ما بی‌تفاوت بود.
اگر بخواهیم، می‌توانیم با استدلال‌هایمان، چیزها را به آن پیوستگی سیاه و بدون درز فضا و ابرهای متحرک اتم‌های انبوهی که علم تنها دنیای واقعی می‌نامد، بازگردانیم. اما در تمام مدت، دنیایی که ما احساس می‌کنیم و در آن زندگی می‌کنیم، همان چیزی خواهد بود که اجدادمان و ما، مانند مجسمه‌سازان، با رد کردن بخش‌هایی و با حرکات انتخابی آرام آرام، از آن بیرون کشیده‌ایم. مجسمه‌سازان دیگر، مجسمه‌های دیگر از همان سنگ در ذهن‌های دیگر، جهان‌های دیگر از همان هرج و مرج یکنواخت و بی‌بیان! دنیای من فقط یک در میلیون یکسان است، برای کسانی که ممکن است آن‌ها را انتزاع کنند، یکسان واقعی است.
چقدر باید دنیاها در آگاهی مورچه، ماهی یا خرچنگ متفاوت باشند! (2007، صفحات 288-289)
در شطرنج، صفحه شطرنج بلوک مرمری شماست. به بیان تصویری، ذهن شما حرکاتی را از ناخودآگاه شما تولید کرده و به آگاهی‌تان ارائه می‌دهد. موقعیت‌هایی با چندین حرکت مساوی؟ مجسمه‌ساز متفاوت، یعنی بازیکن، حرکت متفاوت.

صفحه و مهره‌های سیاه و سفید شطرنج

بعدها، ماربه (1901/2012) و وات (1906) تأیید کردند که تفکر و قضاوت، که نشانه‌های فرضی آگاهی (Jaynes, 2000, p. 38) هستند، اصلاً آگاهانه نیستند. یعنی من (آگاه) آن جوهر متفکری نیستم که دکارت (و بعداً کانت) آن را چنین برداشت کرد.

به عبارت دیگر، ما قبل از اینکه بدانیم باید در مورد چه چیزی فکر کنیم، فکر خود را انجام می‌دهیم (Jaynes, 2000, p. 39). ما نمی‌دانیم قبل از اینکه به آن فکر کنیم به چه چیزی فکر می‌کنیم و «فرآیند واقعی تفکر، که معمولاً تصور می‌شود حیات آگاهی است، اصلاً آگاهانه نیست و فقط آماده‌سازی، مواد و نتیجه نهایی آن آگاهانه درک می‌شود» (جینز، 2000، ص 41).

آماده‌سازی، مواد و نتایج نهایی که تنها چیزهایی هستند که آگاهانه درک می‌شوند، به این معنی نیست که آن‌ها آگاهانه هستند، زیرا اگر آن‌ها ظاهراً بودند، می‌توانستیم آگاهانه بهترین آماده‌سازی‌ها و بهترین مواد را برای فرآیندهای فکری واقعی انتخاب کنیم و هم فرآیندهای فکری و هم نتیجه نهایی را کنترل کنیم. این بدان معناست که کیفیت افکار، احساسات و اعمال ما بستگی به کیفیت اطلاعاتی دارد که از طریق اندام‌های حسی ما به مغز جریان می‌یابد و به ظرفیت و توانایی مغز برای تجزیه و تحلیل و پردازش اطلاعات قبل از ارسال به عنوان افکار، احساسات و اعمال بستگی دارد.

مردی در حال تفکر روبروی صفحه شطرنج

از اواخر دهه 1950 مشخص شده است که از تمام اطلاعاتی که از اندام‌های حسی ما سرازیر می‌شود (1121000 واحد اطلاعات)، تنها کسری (1-40 واحد اطلاعات) یک تجربه آگاهانه را تشکیل می‌دهد (زیمرمن، 1986) و در 1988، هانس اچ. کورنهوبر، با تکرار جیمز و جینز، بیان می‌کند که تفکر مستقل از آگاهی و اعمال ارادی است و بیشتر اطلاعاتی که از سیستم عصبی مرکزی ما عبور می‌کند ناخودآگاه است، و نشان می‌دهد که ما نمی‌توانیم “آنچه می‌خواهیم” فکر کنیم، اما ممکن است بتوانیم کانون توجه خود را هدایت کنیم (Kornhuber به نقل از Nørretranders، 1999، ص 177).

همانطور که نشان می‌دهد، ما می‌توانیم با اعمال ارادی تمرکز کنیم یا توجه خود را به سمت چیزی که باید روی آن تمرکز کنیم یا آن را به سمت آن سوق دهیم. متمرکز کردن توجه ما ساده‌تر از آن چیزی است که ممکن است فرض شود، زیرا هیچ دلیلی برای عدم تمرکز یا هدایت توجه ما به آن چیزی که باید روی آن تمرکز کنیم یا آن را به سمت آن سوق دهیم، وجود ندارد.

ساعت شطرنج روی صفحه شطرنج

با این حال، امکان جلب توجه ما ممکن است به همان اندازه که تصور می‌شد ساده نباشد: عبارت جلب توجه یا علاقه نشان می‌دهد که چیزی خارج از آگاهی ما جلب توجه می‌کند، یعنی ما تصمیم نمی‌گیریم به چه چیزی علاقه مند باشیم، به چه چیزی میل، اصرار یا اشتیاق داشته باشیم، و نه اینکه توجه خود را به چه چیزی معطوف کنیم. ما نمی‌توانیم سر خود را بچرخانیم تا زمانی که متوجه شویم که می‌توانیم آن را بچرخانیم. ما مجبور نیستیم سرمان را بچرخانیم، بلکه اصلاً بتوانیم آن را بچرخانیم. انگیزه‌ای که ما را از این امکان آگاه می‌کند باید ناخودآگاه تحریک شود یا به آگاهی ما ارائه شود.
چه کسی بازی را انجام می‌دهد؟

تا زمانی که آزمایش ابتکاری بنجامین لیبت (1985) نشان داد که هر عمل ارادی ظاهری معمولاً به طور ناخودآگاه با مطالعاتی شروع می‌شود که نشان می‌دهد مغز به طور ناخودآگاه اقداماتی را قبل از آگاهی از آگاهی آماده می‌کند (Nørretranders, 1999, pp. 213-256)، فرض بر این بود که ما خودمان آگاهانه تصمیم می‌گیریم چه زمانی حرکت کنیم و چه چیزی را حرکت دهیم (مهره‌ها، بازوها، انگشتان، پاها).

پدربزرگ و نوه‌اش در حال بازی شطرنج

همانطور که لیبت می‌نویسد:

“فرآیندهای مرتبط با مسئولیت فردی و اراده آزاد نه برای شروع یک عمل داوطلبانه بلکه برای انتخاب و کنترل نتایج ارادی” (Libet, 1985, p. 538).

و “برخی ممکن است مسئولیت و اراده آزاد را تنها زمانی عملی بدانند که اعمال داوطلبانه به دنبال بررسی آگاهانه آهسته‌تر در مورد انتخاب‌های جایگزین عمل شوند [مانند بازی شطرنج، ممکن است اضافه کنیم]. اما همانطور که در بالا ذکر شد، هر انتخاب ارادی به یک اقدام داوطلبانه تبدیل نمی‌شود تا زمانی که شخص حرکت می‌کند» (لیبت، 1985، ص 538-539).

دانشمندان علوم اعصاب معاصر1 که تلاش می‌کنند یافته‌های لیبت را رد یا به چالش بکشند، به نظر نمی‌رسد که لیبت هرگز استدلال نکرده است که مغز تصمیم می‌گیرد، و در نتیجه اراده آزاد را به یک توهم تبدیل می‌کند، بلکه مغز پیشنهادی ارائه می‌دهد، پیشنهادی که تا زمانی که تکانه تبدیل یا تبدیل به عمل می‌شود.

مهره طلایی شاه، مهره شاه حریف را کیش و مات کرده است

همانطور که Nørretranders (1999، ص 243) می‌گوید:

اراده آزاد بیشتر با روشی که محیط پیرامون تکامل ارگانیسم‌های بیولوژیکی را از طریق انتخاب طبیعی شکل می‌دهد، مطابقت دارد تا آگاهی با طرح، نقشه، که اغلب ما وقتی تصور می‌کنیم چگونه در زندگی خود آگاهانه انتخاب می‌کنیم، خود به خود تصویر می‌کنیم.

به عبارت دیگر، اراده آزاد از طریق انتخاب، اطلاعات دور ریخته‌شده، جایگزین‌های رد شده، نه طرح (یا قصد) عمل می‌کند که در آن قرابت با نظریه تکامل داروین تنها مشابه در تاریخ ایده‌ها نیست (Nørretranders، 1999، ص 243). در زمینه ما: مغز ما هنگام انجام حرکات شطرنج بازی می‌کند در حالی که ما هنگام وتو کردن پیشنهادات مغز خود شطرنج بازی می‌کنیم.

در پی آزمایش خود، لیبت پیشنهاد کرد که آگاهی علیرغم اینکه قادر به شروع اقدامات نیست، می‌تواند انگیزه‌ها را وتو کند، لغو کند یا از تبدیل شدن به عملی که بازی شطرنج با هیچ نوع یا نوع دیگری از کنش متفاوت نیست، جلوگیری کند. این نشان می‌دهد که برخلاف باورهای رایج و سنتی، آگاهی نمی‌تواند اقداماتی را آغاز کند یا آغازگر باشد، اما در صورت انضباط، می‌تواند «وتو» یا نابود کند، انگیزه‌هایی را که منجر به اعمال ناخواسته، ناهنجار، غیرقابل قبول، تأسف‌آور، شرم‌آور یا غیراخلاقی شود.

صفحه و مهره‌های نقره‌ای و طلایی شطرنج

اقداماتی که به طور ناخودآگاه شروع می‌شوند نشان می‌دهند که تنها کاری که ما آگاهانه می‌توانیم «عمداً» یا «عمد» انجام دهیم، وتو کردن است و بنابراین یک ابهام ذاتی در عبارت «عمداً» آشکار می‌شود. از آنجایی که آگاهی نمی‌تواند اعمالی را آغاز کند، ما نمی‌توانیم سهواً، ناخواسته، غیرعمد یا ناخواسته اعمالی را انجام دهیم یا حرکاتی را انجام دهیم که «قصدش را نداشتیم».

مغز به روش‌های مرموزی کار می‌کند، بدون نیاز به دلیل یا توجیهی برای تحریک این یا آن تکانه و اگر هدفی نمی‌بیند، انگیزه را تحریک نمی‌کند و هیچ راه دیگری برای عمل وجود ندارد. به طور خلاصه: اگر آگاهی اعمالی را آغاز می‌کرد، اشتباهات هرگز اتفاق نمی‌افتاد یا رخ نمی‌داد. با این تفکر که ناخودآگاه هستند، حرکت‌ها توسط مغز تحریک می‌شوند و هوشیاری با «وتو» کار می‌کند، بازی شطرنج (و فعالیت‌های انسانی به طور کلی) در دستان تعامل دقیق بین فرآیندهای خودآگاه و ناخودآگاه (به جای قطعی و خود منزوی، به اصطلاح از ناکجاآباد عمل می‌کند) باقی می‌ماند. دانستن اینکه چه چیزی را باید حفظ کرد و چه چیزی را از بین همه پیشنهادها، هوی و هوس‌ها و ایده‌هایی که ذهن با آن‌ها می‌آید.

مردی که مهره سفید رخ را در دست گرفته است

هوشیاری کم و بیش به عنوان بررسی اشتباه عمل می‌کند، به آرامی بازی ما را زیر نظر می‌گیرد، مطمئن می‌شود که هیچ مهره‌ای آویزان نشده یا در معرض خطر قرار نمی‌گیرد. بیشتر اوقات هنگام بازی، هوشیاری اصلاً درگیر نیست. رومانوفسکی می‌نویسد: «یک بازی مانور گاهی می‌تواند از تلاش‌های آگاهانه یکی از حریفان نیز به وجود بیاید» (Romanovsky, 2013, p. 201) ممکن است به عنوان مثالی در مورد اینکه چقدر اعتقاد به نقش آگاهی در بازی شطرنج ریشه‌دار است.

آیا ما باید آگاهانه حرکات خود را انتخاب می‌کردیم، چگونه اشتباهات خود را توضیح دهیم؟ اگر شطرنج آگاهانه بازی می‌کردیم، هرگز اشتباه نمی‌کردیم، زیرا هیچ‌کس عمداً اشتباه نمی‌کرد. صرفاً با اعمال ارادی، می‌توانیم تصمیم بگیریم بهترین حرکات را انجام دهیم زیرا صفحه شطرنج جلوی ما به اطلاعات کامل دسترسی پیدا می‌کند. از آنجایی که آگاهی شفاف خواهد بود و موقعیت روی تابلو برای همه قابل مشاهده خواهد بود، کلیات کلی از آنچه در جریان است خواهیم داشت.
به طور سنتی، بازی‌های شطرنج در تحلیل‌های بعد از بازی توضیح داده می‌شوند و حرکت‌ها توجیه می‌شوند و معمولاً این دستور روز است. اول بازی – سپس توضیح. اگر شطرنج بازی آگاهانه بود، منطقاً باید برعکس بود. ابتدا توضیح می‌دهیم که چرا باید حرکات خاصی انجام شود و سپس مغز حرکات درخواستی را آغاز می‌کند، درست است؟

مهره فیل در حال زدن مهره شاه حریف

اگر می‌توانستیم برای هر حرکتی که انجام می‌دهیم توضیحات کاملاً منطقی و قابل قبولی ارائه دهیم، چرا مغز ما اشتباهی را آغاز می‌کند یا حرکاتی را که به بهترین وجه با توضیح مطابقت دارد انجام نمی‌دهد یا به آن نمی‌پردازد و بنابراین شطرنج را به بازی منطقی‌ای که تصور می‌شود تبدیل می‌کند؟

ضرب‌المثل روسی “همه ما از عقل خود راضی هستیم اما از موقعیت خود راضی نیستیم” به خوبی این پارادوکس ظاهری را نشان می‌دهد. در بازی‌های رعدآسا و سریع، که آگاهی تقریباً وجود ندارد، این نوع بازی‌ها صرفاً ادراک و شهود هستند، این امر حتی آشکارتر است زیرا زمانی برای تأمل در توضیح‌های احتمالی قبل از شروع حرکت وجود ندارد.
چه کسی اشتباه می‌کند؟

اشتباهات ممکن است به عنوان نوعی پیشنهادات حرکتی خود به خودی بد تصور شوند، یعنی انگیزه‌هایی برای حرکت‌هایی که اگر نابود نشوند برای موقعیت فرد مضر خواهند بود. با این حال، ما در مورد حرکات ضعیف استراتژیک در سطح کلی صحبت نمی‌کنیم، مانند قرار دادن اشتباه مهره به دلیل عدم توانایی و درک عمومی شطرنج، اما حرکات به معنای واقعی کلمه از ناکجاآباد اتفاق می‌افتد، حرکت در آنجا ظاهراً هیچ دلیل معقولی برای بازی وجود ندارد. سوال کلیدی این است؛ اگر هوشیاری بازی را انجام نمی‌دهد، پس چه کسی اشتباه می‌کند؟ کسی یا چیزی باید مسئول اشتباهات بازیکنان باشد، و چه کسی یا چه بخشی از ما ممکن است باشد؟

دستی در حال حرکت دادن مهره طلایی وزیر

همانطور که گفته شد، یک هوشیاری ناظر هنگام بازی نظارت می‌کند، در حالی که هوشیاری کامل خود را در لحظه اشتباه شطرنج‌باز اعلام می‌کند، که زبان بدن او به خوبی نشان می‌دهد. به ترتیب توجه کنید؛ هرگز با بازیکنانی روبرو نمی‌شویم که اشتباهات خود را از قبل اعلام کنند. ما فقط در مورد کسانی می‌شنویم که ابتدا اشتباه کردند و سپس متوجه شدند.

این بار، تنها به طور خلاصه می‌توان به «چرا» و «چگونه» اشتباهات اشاره کرد، اما به عنوان یک اشاره کلی، می‌توان گفت که اشتباهات به دلیل عدم تداخل بین مغز و آگاهی رخ می‌دهند و به نظر می‌رسد که تنها سه توضیح ممکن دارد:

1) ما فقط بخش‌هایی از موقعیت را به دلیل دید ناکافی می‌گیریم و فقط روی قسمت‌های خاصی از صفحه تمرکز می‌کنیم.

2) ما در کل موقعیت را می‌گیریم اما در هنگام پردازش مطالب اتفاقی می‌افتد که منجر به اشتباهات ظاهراً خود به خود و غیرقابل توضیح می‌شود.

کیش و مات مهره شاه توسط مهره حریف

3) حتی وقتی کل صفحه را می‌بینیم، مغز ما همه آن را نمی‌گیرد.

توضیح اول ممکن است واضح‌ترین توضیح باشد، به این معنی که تمرکز ناکافی منجر به کمبود اطلاعات و در نتیجه عدم وجود تعامل بین مغز و ذهن می‌شود که منجر به ناتوانی آگاهانه در نابود کردن تکانه می‌شود. اشتباهات در این بخش ممکن است هم به دلیل خستگی و هم به دلیل عدم توانایی و تجربه عمومی شطرنج باشد. به عبارت دیگر: استادبزرگ‌ها ممکن است به دلیل خستگی و نه عدم مهارت، قربانی این نوع اشتباهات شوند، در حالی که آماتورها ممکن است هم به دلیل خستگی و هم به دلیل عدم مهارت شطرنج از آن رنج ببرند.

با توجه به توضیح دوم، اشتباهات چیزی است که ما سعی می‌کنیم از آن اجتناب کنیم، بنابراین اگر اشتباهات ربطی به آنچه می‌گیریم دارد، چرا مغز مطالب را به گونه‌ای پردازش می‌کند که منجر به اشتباهات شود؟ به نظر می‌رسد این اتفاق تنها در صورتی رخ می‌دهد که به اصطلاح در “سیم‌کشی” مشکلی وجود داشته باشد، که اگر خیلی مکرر نباشد قابل تصور است. به نظر می‌رسد که داشتن هوشیاری به طور هدفمند اطلاعات را نادرست تفسیر می‌کند، به تضاد منافع منجر می‌شود، زیرا هدف از بازی شطرنج مات کردن حریف است و چرا می‌خواهید اوضاع را برای خود به هم بزنید؟

مهره شاه در حال زدن مهره وزیر حریف

با رسیدن به توضیح سوم، که هم برای آماتورها و هم برای حرفه‌ای‌ها معتبر است، طرح ضخیم‌تر می‌شود و یک معضل به موقع ایجاد می‌کند: به نظر می‌رسد اشتباه کردن با دیدن کل صفحه با دو چشم خود غیرممکن است، درست است؟ اشتباه! این دلیل اشتباه کردن ارتباط نزدیکی با دیدگاه ما در مورد ترتیب بازی و توضیح شطرنج دارد و تحقیقات نشان می‌دهد که تنها کسری از اطلاعاتی که از چشمان ما عبور می‌کند توسط هوشیاری درک می‌شود، به این معنی که ممکن است کل صفحه را ببینیم و باز هم آن را درک نکنیم. این بدان معناست که ممکن است تکه‌هایی از اطلاعاتی وجود داشته باشد که مغز ما دریافت نمی‌کند یا حتی زمانی که چشمان ما به سمت صفحه است، از دست می‌دهد.

حل پازل‌های تاکتیکی یا انجام بازی حدس زدن که در آن سعی می‌کنیم حرکات استادبزرگ را حدس بزنیم، ممکن است تفاوت بین دیدن و درک را نشان دهد. کل صفحه جلوی ماست… ما به وضوح موقعیت را می‌بینیم (چشم‌هایی که به سمت آن معطوف شده‌اند… همه اطلاعات برای حل آن درست در مقابل ماست و هنوز هم، خیلی وقت‌ها، در نهایت دست خودمان را به دست می‌گیریم. چگونه می‌توانیم آن را از دست بدهیم؟ با این حال، وقتی راه‌حل به ما ارائه می‌شود، بدیهی‌ترین چیز در جهان است.

دو شطرنج‌باز پس از بازی در حال دست دادن

صرف وجود یک ضربه ترکیبی یا تاکتیکی نشان می‌دهد که بازی شطرنج ناخودآگاه است و ما آنقدر که ظاهراً فکر می‌کنیم کنترل امور را نداریم، زیرا اگر بازی آگاهانه بود، به گونه‌ای بازی نمی‌کردیم که این امکان را به حریف خود می‌دهیم که یک ضربه تاکتیکی (درخشان) انجام دهد، آیا ما؟

علی‌رغم اینکه افراد باهوش تاکتیک‌ها را سفسطه شطرنج در نظر می‌گیرند، سرعت یافتن راه‌حل‌های تاکتیکی به شما نشان می‌دهد که مغز شما با چه سرعتی اطلاعات را پردازش می‌کند، یعنی موقعیت. درک ناخودآگاه است، هیچ فایده‌ای ندارد که خودمان (یا دیگران) را به خاطر ندیدن این ضربه تاکتیکی یا از دست دادن آن ترکیب زیبا، سرکوب کنیم.
آماتورها و حرفه‌ای‌ها به معنای واقعی کلمه تابلوهای مختلف را حتی با دیدن یک تابلو درک می‌کنند و دلیل آن این است که ذهن حرفه‌ای بهتر از ذهن آماتور برای درک اطلاعات بیشتر آموزش دیده است. این به این دلیل است که ادراک مبتنی بر اعمال ارادی نیست و مغز به طور مستقل کار می‌کند. از آنچه ما فکر می‌کنیم باید درک کند، فکر کند، بفهمد، درک کند یا تفسیر کند و غیره. اشتباهات به این دلیل اتفاق می‌افتد که انسان‌ها خطاپذیر هستند و انگیزه‌های بی‌اساس قوی‌تر از توانایی ما برای نابودی آن‌هاست.

دو دوست در حال بازی شطرنج

قسمت بعدی ما روشی برای مبارزه با اشتباهات ارائه می‌دهد…. و موارد دیگر.

  1. رجوع کنید به Baker, et al., 2011: Bode et al., 2011; D’Ostilio & Garraux، 2012; فرید و همکاران، 2011; هاگارد و ایمر، 1999; هاگارد و لیبت، 2001; کلر و هکهاوزن، 1990; Kühn & Brass، 2009; Lages & Jaworska، 2012; Matsuhashi & Hallett، 2008; میلر و همکاران، 2011; ناوون، 2014; شورگر و همکاران، 2012; Soon et al., 2008; Trevena & Miller، 2002، 2010.

کتابشناسی

بیکر، ک. اس.، متینگلی، جی.، چمبرز، سی دی، و کانینگتون، آر (2011). توجه و آمادگی برای اقدام. عصب روانشناسی، 49 (12)، 3303-13. https://doi.org10.1016/j.neuropsychologia.2011.08.003 (همچنین به http://psych.cf.ac.uk/home2/chambers/Baker_2011_Neuropsychologia.pdf مراجعه کنید)

Bode, S., He, A. H., Soon, C. S, Trampel, R., Turner, R., & Haynes, J.-D. (2011). ردیابی تولید ناخودآگاه تصمیمات رایگان با استفاده از fMRI با میدان بالا uItra. PLoS ONE، 6(6)، e21612. https://doi.org/10.1371/journal.pone.0021612

D’Ostilio، K.، & Garraux، G. (2012). مکانیسم‌های مغزی زیربنای کنترل خودکار و ناخودآگاه عملکرد حرکتی. مرزها در علوم اعصاب انسانی، 6 (265). https://doi.org/10.3389/fnhum.2012.00265

فرید، آی.، موکامل، آر.، و کریمن، جی. (2011). پیش فعال‌سازی داخلی سلول‌های عصبی منفرد در قشر پیشانی داخلی انسان، اراده را پیش‌بینی می‌کند. نورون، 69 (3)، 548-562. https://doi.org/10.1016/j.neuron.2010.11.045

Haggard, P., & Eimer, M. (1999). در مورد رابطه بین پتانسیل‌های مغز و آگاهی از حرکات ارادی. پژوهش‌های تجربی مغز، 126(1)، 128-133. https://doi.org/10.1007/s002210050722

هاگارد، پی، و لیبت، بی (2001). قصد آگاهانه و فعالیت مغز. مجله مطالعات آگاهی، 8 (11)، 47-63. (همچنین به https://www.cs.tau.ac.il/~hezy/Vision%20Seminar/haggard%20free%20will.pdf مراجعه کنید)

جیمز، دبلیو (2007). اصول روانشناسی (جلد 1). کوزیمو

جینز، جی (2000). منشأ آگاهی در فروپاشی ذهن دو مجلسی. اولین کتاب‌های مارینر. (همچنین به http://s-f-walker.org.uk/pubsebooks/pdfs/Julian_Jaynes_The_Origin_of_Consciousness.pdf مراجعه کنید)

کلر، آی.، و هکهاوزن، اچ (1990). پتانسیل‌های آمادگی قبل از اعمال حرکتی خود به خود – کنترل ارادی در مقابل کنترل غیرارادی. الکتروانسفالوگرافی و نوروفیزیولوژی بالینی، 76 (4)، 351-361. https://doi.org/10.1016/0013-4694(90)90036-J

Kühn, S., & Brass, M. (2009). ساخت گذشته‌نگر از قضاوت انتخاب آزاد. آگاهی و شناخت، 18 (1)، 12-21. https://doi.org/10.1016/j.concog.2008.09.007

Lages، M.، و Jaworska، K. (2012). “تصمیمات خود به خودی” و “نیت‌های پنهان” چقدر قابل پیش‌بینی هستند؟ مقایسه نتایج طبقه‌بندی بر اساس پاسخ‌های قبلی با تحلیل الگوی چند متغیره سیگنال‌های fMRI BOLD. مرزها در روانشناسی، 3(56). https://doi.org/10.3389/fpsyg.2012.00056

لیبت، بی (1985). ابتکار ناخودآگاه مغزی و نقش اراده آگاهانه در کنش ارادی. علوم رفتاری و مغزی، 8(4)، 529-566. https://doi.org/10.1017/S0140525SX00044903

Marbe, K. (1901). Experimentell-Psychologische Untersuchungen über das Urteil: Eine Einleitung in die Logik. W. Engelmann.

Marbe, K. (2012). Experimentell-Psychologische Untersuchungen über das Urteil: Eine Einleitung in die Logik. Unikum-Verlag.

Matsuhashi، M.، & Hallett، M. (2008). زمان‌بندی قصد آگاهانه برای حرکت. مجله اروپایی علوم اعصاب، 28 (11)، 2344-2351. https://doi.org/10.1111/j.1460-9568.2008.06525.x

Miller, J., Shepherdson, P., & Trevena, J. A. (2011). اثرات نظارت بر ساعت بر فعالیت الکتروانسفالوگرافی: آیا شروع حرکت ناخودآگاه یک مصنوع ساعت است؟ علم روانشناسی، 22(1)، 103-109. https://doi.org10.1177/0956797610391100

ناون دی (2014). چقدر قابل قبول است که کنترل آگاهانه توهمی است؟ مجله آمریکایی روانشناسی، 127 (2)، 147-155. https://doi.org/10.5406/amerjpsyc.127.2.0147

Nørretranders، T. (1999). توهم کاربر: کاهش آگاهی به اندازه (J. Sydenham, Trans.). کتاب‌های پنگوئن

رومانوفسکی، پی (2013). تکنیک وسط بازی شوروی. شطرنج با کیفیت

Schurger, A., Sitt, J. D., & Dehaene, S. (2012). یک مدل تجمع‌کننده برای فعالیت عصبی خود به خودی قبل از حرکت خود آغاز شده PNAS، 109(42)، E2904- E2913. https://doi.org/10.1073/pnas.1210467109
به زودی، C. S.، براس، M.، هاینز، H.-J.، & Haynes، J.-D. (2008). عوامل ناخودآگاه تعیین‌کننده تصمیمات آزاد در مغز انسان علوم اعصاب طبیعت، 11 (5)، 543-545.
https://doi.org/10.1038/nn.2112

Trevena, J. A. & Miller, J. (2002). آماده‌سازی حرکت قشر مغز قبل و بعد از تصمیم آگاهانه برای حرکت. آگاهی و شناخت، 11(2)، 162-90. https://doi.org/10.1006/ccog.2002.0548 (همچنین به https://pdfs.semanticscholar.org/25c6/e9019da06e74589dd2c01a6d102b359950ec.pdf مراجعه کنید)

Trevena، J. A.، & Miller، J. (2010). آماده‌سازی مغز قبل از یک اقدام داوطلبانه: شواهدی علیه شروع حرکت ناخودآگاه آگاهی و شناخت، 19(1)، 447-456. https://doi.org/10.1016/j.concog.2009.08.006

Vik-Hansen, R. (2018, 3 سپتامبر). حرکت استاد بزرگ را پیدا کنید. Chess.com. https://www.chess.com/article/view/the-chess-guessing-game

وات H. J. (1906). مشارکت تجربی در نظریه تفکر. مجله آناتومی و فیزیولوژی، 40 (3)، 257-266.

Zimmermann, M. (1986). فیزیولوژی عصبی سیستم‌های حسی. در R. F. Schmidt (Ed.), Fundamentals of Sensory Physiology (ویرایش 3d., pp. 68-116). Springer Verlag،

By تسکین شریعتی

من تسکین شریعتی هستم 26 ساله ساکن شهر سنندج مدرک کاردانی حسابداری دارم در شرکت آچمز استور مشغول به کار هستم اینجا همراه من باشید مقاله های مربوط به شطرنج خوب و کاربردی براتون بزارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *