- مقدمه
- بزرگترین راز پیشرفت در شطرنج
- کتاب دهمین قهرمان جهان
- بررسی بازی کروگیوس
- نقل قول از استاد بزرگ الکس یرمولینسکی
- نوشته استاد ی. دامسکی
- نتیجهگیری
مقدمه
پس از خواندن عنوان این مقاله، برخی از شما، خوانندگان عزیز، ممکن است با خود فکر کنید: “اوه نه، باز هم یکی دیگر از رازهای مکتب شطرنج شوروی!”
در واقع، اخیراً شاهد افشاگریهای مشابه زیادی بودهایم.
من به وضوح در یکی از این کتابها دیدهام که نویسنده ادعا میکند برای اولین بار روش روسی آموزش شطرنج را ارائه میدهد.
بنابراین، در اینجا قصد ندارم اسرار مکتب شطرنج شوروی را فاش کنم، به این دلیل ساده که قبلاً شش سال پیش این کار را انجام داده بودم.
به جای تظاهر به اینکه من یک بخش نهایی را میدانم که فقط در صورتی میتوانید آن را درک کنید که یک استاد بزرگ باشید، یک رویکرد منطقی ساده را به شما پیشنهاد میکنم.
به شما اطمینان میدهم که حتی اگر دیروز شطرنج را شروع کرده باشید، این رویکرد برای شما کاملاً منطقی خواهد بود.
بزرگترین راز پیشرفت در شطرنج
پس، بدون هیچ مقدمهای، اجازه دهید بزرگترین راز پیشرفت در شطرنج را فاش کنم: **کارهایی را که نتیجه میدهند، بیشتر انجام دهید و کارهایی را که نتیجه نمیدهند، کمتر!**
همین! گفتم که!
ساده نیست؟
در حالی که این رویکرد کاملاً منطقی به نظر میرسد، بسیاری از افراد دقیقاً برعکس عمل میکنند.
در اینجا یک مثال ساده میآورم.
یکی از شاگردانم گفت که قرار است با حریفی بازی کند که همیشه بازیهایش را با حرکات 1.e4 e5 2. Nf3 Bc5 شروع میکند. طبیعتاً شاگرد من هیجانزده بود که بازی خود را به صورت پیاده آغاز کند.
من کاملاً مشکوک بودم، اما پایگاه داده نشان داد که در واقع، بازیکن مورد نظر همیشه حرکت ضعیف 2…Bc5 را بازی میکند.
درست همانطور که شاگرد من انتظار داشت، او در حرکت سوم یک پیاده به دست آورد و بعداً بازی را برد.
چیزی که واقعاً در این داستان مرا آزار میدهد این است: چرا آن مرد بیچاره همه بازیهایش را با واگذاری یک پیاده شروع میکند؟
آیا او پوزیسیونهای خوبی از گشایش به دست میآورد؟
قطعاً نه!
آیا این گشایش مشکوک به او نتایج خوبی میدهد؟
خب، او مطمئناً در برخی بازیها پیروز میشود، اما میتوان فرض کرد که بردهای او علیرغم نتیجه این حرکت گشایشی به دست میآیند، نه به خاطر آن.
بازی زیر یک مثال خوب است: سیاه در ابتدای بازی کاملاً بازنده بود و سپس حریف او وزیر خود را اشتباه گذاشت:

اگر به نمودار پیشرفت ریتینگ بازیکن نگاه کنید، میبینید که امتیاز او امروز کمی کمتر از نوامبر 2017 است. به عبارت دیگر، در چهار سال هیچ پیشرفتی وجود ندارد، یعنی چیزی قطعاً کار نمیکند.
برای پیشرفت، این بازیکن باید چیزهایی را که کار نمیکنند (مثلاً این گشایش ضعیف) شناسایی کند و از شر آنها خلاص شود.
ناگفته نماند که یک **گشایش** سادهترین بخش این معادله است.
فقط به آمار بازیهای خود در گشایش مورد نظر نگاه کنید؛ خواهید دید که برای شما مفید است یا خیر.
اما چه چیزهای دیگری میتواند برای شما کارساز نباشد و چگونه میتوانید آنها را برطرف کنید؟
بیایید به لنینگراد پس از جنگ جهانی دوم برگردیم.
یک کودک جوان برنده تمام تورنمنتهای محلی مدرسه میشود و یک مربی مشهور شوروی، ولادیمیر زاک، او را در گروه خود در کاخ پیشگامان لنینگراد میپذیرد.
نام این پسر با استعداد **بوریس اسپاسکی** بود.

اسپاسکی در سال 1956. عکس: هربرت بهرنز/ آرشیو ملی هلند، سی سی.
کتاب دهمین قهرمان جهان
استاد بزرگ نیکلای کروگیوس که اسپاسکی را به خوبی میشناخت، در کتاب خود درباره دهمین قهرمان جهان، مینویسد که بوریس جوان موقعیتهای پیچیده و پر از ترکیب را دوست داشت و سعی میکرد چنین موقعیتهایی را در بازیهای خود به دست آورد. متأسفانه، زاک اصرار داشت که اصول استراتژیک مهمتر است و از اسپاسکی خواست تا پوزیسیونهای معمولی وسط بازی و آخر بازیها را مطالعه کند.
در نتیجه، بازی اسپاسکی پوزیسیونیتر شد و تواناییهای تاکتیکی او به میزان قابل توجهی کاهش یافت.
بررسی بازی کروگیوس
به عنوان مثال، کروگیوس بازی زیر را ارائه میدهد که در آن اسپاسکی در همان حرکت 12 تسلیم شد و فکر میکرد که مقدار قابل توجهی از مهرهها را از دست میدهد.
آیا میتوانید متوجه شوید که چگونه سیاه میتواند مهرهها را نجات دهد و بازی را ادامه دهد؟
کورچنوی، ویکتور (2680) در مقابل اسپاسکی، بوریس وی (2690)
لنینگراد، 1948 راند: 1

پوزیسیون سیاه حتی بعد از این ترفند تاکتیکی کوچک همچنان بسیار بد خواهد بود، اما نکته اینجاست که اسپاسکی اصلاً آن را ندید و به این فکر کرد که مهرههای زیادی را از دست خواهد داد.
نوشته استاد ی. دامسکی
استاد ی. دامسکی که اسپاسکی را نیز از کودکی میشناخت، مینویسد که ولادیمیر زاک که نامزد استادی بود، شطرنج آکادمیک بازی میکرد و به ذهن شاگردانش القا میکرد که باید شطرنج “درست” بازی کنند.
بنابراین حتی استعداد طبیعی عظیم اسپاسکی نیز نمیتوانست دیوار شطرنج پوزیسیونی زیگبرت تاراش یا آرون نیمزوویچ را بشکند.
در نتیجه، ما میتوانیم بازیهای واقعاً خستهکنندهای را در آن دوره توسط اسپاسکی ببینیم.
مثل این یکی:

خوشبختانه اسپاسکی با استاد بزرگ **الکساندر تولوش** که بازیکنی بسیار تهاجمی بود، شروع به کار کرد.
استاد بزرگ ویکتور کورچنوی به یاد میآورد که طی چند سال توانست تفاوت چشمگیری را در بازی اسپاسکی ببیند.
حتی نمیتوان گفت که بوریس خیلی قویتر از قبل بازی کرد. او متفاوت بازی کرد.
او مثل تولوش مشتاقانه برای ابتکار عمل میجنگید و شاید حتی بهتر از مربی جدیدش بود.
کورچنوی با تأسف بیان میکند که کاملاً واضح بود که اسپاسکی قبلاً در پیشرفت شطرنج خود بسیار جلوتر از کورچنوی بوده است.
کورچنوی نتیجه میگیرد که همه این موارد به دلیل توانایی جدید اسپاسکی در مبارزه برای ابتکار عمل رخ داده است.
بازی زیر مشاهدات کورچنوی را به خوبی نشان میدهد:

امروزه به راحتی میتوان دریافت که ترک زاک گام بسیار مهمی در پیشرفت شطرنج اسپاسکی بود.
نقل قول از استاد بزرگ الکس یرمولینسکی
یک نقل قول از استاد بزرگ الکس یرمولینسکی (یکی دیگر از شاگردان زاک) این است که: “ما یک شوخی داشتیم: هرکسی که از روش تمرینی [زاک] جان سالم به در ببرد، آینده درخشانی را تضمین میکند!”
نتیجهگیری
نکته مهم این بود که قبل از شروع ناامیدی و تصمیم به ترک شطرنج، اسپاسکی باید مربی خود، زاک، را ترک میکرد.
استاد بزرگ والری سالوف و گاتا کامسکی زودتر این کار را انجام دادند و در نوجوانی به ستاره تبدیل شدند.
آیا برای اسپاسکی 12 ساله آسان بود که مربی معروف خود را رها کند و با تولوش که فردی بسیار جنجالی بود، شروع به همکاری کند؟
البته که نه!
اما او میتوانست ببیند که واقعاً نیاز به تغییر چیزی دارد که به وضوح کار نمیکند، و به همین دلیل او گام مخاطرهآمیزی را برداشت که تصمیم درخشانی بود.
درس اینجا ساده است: اگر بازی به بازی برنده میشوید و امتیاز بیشتری در هر تورنمنت کسب میکنید (حتی نسبت به استاد بزرگ علیرضا فیروزجا)، پس به انجام کاری که انجام میدادید ادامه دهید. این به وضوح برای شما بسیار خوب کار میکند.

از سوی دیگر، اگر نتایج شطرنج شما متوقف شده است، پس باید چیزهایی را که برای شما کار نمیکنند، کشف کنید.
فرقی نمیکند که یک گشایش نامناسب باشد، یک سبک کلی بازی، یا حتی عادتهای اشتباه شما، چیزی باید تغییر کند!