تئوری شطرنج: فراتر از اصول مرسوم
تئوری شطرنج بر پایه اصول کلی، قوانین و مفاهیم استوار است. این نظریهها به ما کمک میکنند تا درک خود از شطرنج را عمیقتر کنیم و به بازیکنان بهتری تبدیل شویم. اما پایبندی صرف به اصول کلی، بدون در نظر گرفتن ویژگیهای خاص هر وضعیت، میتواند مضر باشد. جدای از منطق، شطرنج جنبهای دیگر نیز دارد که در نگاه اول غیرمنطقی به نظر میرسد، اما منطق خاص خود را دنبال میکند. منظور، حرکاتی است که با قوانین مرسوم همخوانی ندارند. به عنوان مثال، قرار دادن اسب در لبه صفحه به میل خود، گرفتار شدن شاه در مرکز صفحه در میانه بازی، یا انجام یک فداکاری (قربانی) غیرمعمول و غیره. حس اینکه چه زمانی باید به قوانین پایبند بود و چه زمانی میتوان آنها را نادیده گرفت، مهارت مهم یک استاد شطرنج است.
دکتر تاراش نامهای از یک خواننده عصبانی دریافت کرد که ادعا میکرد: «شما نوشتید که در آخر بازی باید رخها را پشت پیادههای رونده قرار دهیم. من به توصیه احمقانه شما عمل کردم و باختم!» تاراش در ستون بعدی خود با طعنه در این باره اظهار نظر کرد: «این قانون جدید است: شما همیشه باید در آخر بازی، رخ خود را پشت پیادههای رونده قرار دهید، مگر در مواقعی که منطقی نیست!»
یک مثال رایج از تفکر نامتعارف، انجام یک حرکت بینابینی (Intermezzo/Zwischenzug) به جای بازپسگیری یا دور کردن یک مهره است. به عنوان مثال، ابتدا یک کیش دادن، و تنها پس از آن بازپسگیری انجام شود. این ترفند اغلب توسط یک یا هر دو بازیکن نادیده گرفته میشود، زیرا به نظر میرسد الگوی استاندارد خطوط محاسبه را نقض کرده است. ایدههای اصلی پشت حرکات بینابینی عبارتند از: بهبود موقعیت مهرههای خودی، کسب تمپو، یا بر هم زدن ترکیب حریف. حرکات بینابینی به خصوص در خطوط اجباری و طولانی خطرناک هستند، زیرا هنگام محاسبه چند حرکت جلوتر، نادیده گرفتن آنها بسیار آسان است. بنابراین، شما باید همیشه هنگام تفکر در مورد خطوط به ظاهر اجباری هوشیار باشید. از خود بپرسید: آیا واقعاً اینطور است؟ یا امکان انحراف وجود دارد؟
نمونهای از مسابقات کاندیداها: حرکات غیرمتعارف

نوع دیگری از حرکات غیرمتعارف، حرکات به اصطلاح «غیرمنطقی» هستند؛ حرکاتی که با اصول کلی در تضادند. برای یافتن چنین حرکاتی باید موقعیت را عمیقاً درک کرد و بتوان با دیدی بیطرفانه به آن نگریست. برنامهریزی و تفکر پیشگیرانه (پروفیلاکسی) ممکن است در اینجا به کمک شما بیایند. اگر موقعیت، ایدهها و برنامههای حریف خود را به دقت بررسی کنید، به احتمال زیاد چیز جدیدی را متوجه خواهید شد.
یکی دیگر از نمونههای حرکات غیراستاندارد، فداکاریهایی (قربانیهایی) است که منجر به عدم تعادل مادی میشوند. ما در مقالات قبلی در Chess.com در مورد این موارد صحبت کردهایم. اگر تفکر شما انعطافناپذیر باشد (مثلاً بر اساس ارزش متعارف مهرهها)، احتمالاً چنین فرصتهایی را از دست خواهید داد.
نقش اصول در شطرنج
به طور خلاصه، اصول (قواعد، راهنماها و غیره) در شطرنج دو نقش ایفا میکنند. از یک طرف، آنها به ما کمک میکنند تا طرحها و حرکات مناسب را پیدا کنیم. اگر سطح و تجربه کافی در شطرنج داشته باشید، میتوانید در زمان صرفهجویی کنید و به سرعت یک حرکت استاندارد انجام دهید. از سوی دیگر، اگر به کلیشهها و تفکر قالبی پایبند باشید، ممکن است فرصتهای ارزشمند زیادی را از دست بدهید. وظیفه شما این است که درک عمیقی از موقعیت فعلی داشته باشید، در حالی که محدودیت زمان را نیز در نظر بگیرید. این به شما کمک میکند تا حرکات غیرمنتظره و بسیار قوی را پیدا کرده و در نهایت بازی را ببرید.

یکی از راههای گسترش دیدگاه شما از نحوه بازی شطرنج، مطالعه بازیهای شطرنجبازان خلاقی است که دوست دارند بداههپردازی کنند، به عنوان مثال آرونیان یا موروزویچ. حل پازلهای شطرنجی و انجام بازیهای آموزشی در موقعیتهای نامتعارف را فراموش نکنید (این موارد را میتوان در کتابها یا نرمافزارهای ویژه یافت). هر چه تفکر شطرنجی شما انعطافپذیرتر و خلاقتر باشد، شانس بیشتری برای یافتن رویکرد مناسب برای موقعیت و غافلگیر کردن حریف خود خواهید داشت.
بازی زیر، بازی من در برابر WGM اینا گاپوننکو در مسابقات قهرمانی تیمی شطرنج روسیه بود:
پس از در هم آمیختگی حرکات در گشایش، من همچنان یک موقعیت دوطرفه (Two-edged position) به دست آوردم. به جای بازی f5 در لحظه مناسب، یک حرکت استاندارد قلعه بزرگ (0-0-0) انجام دادم و میتوانستم در موقعیت بدتری قرار بگیرم. در حرکت ۱۹ من انتخاب ترتیب حرکت اشتباهی را داشتم، اما اینا لطف کرد و در f6 گرفت. در همین حال، پس از حرکت Nh6، او میتوانست موقعیت بهتری کسب کند. بعداً او نیز فرصتهایی برای جنگیدن برای برتری داشت، اما آنها را از دست داد و بازی با تساوی به پایان رسید.