در دنیای شطرنج، جایی که هر حرکت با دقت و وسواس محاسبه میشود، گاهی اوقات حوادث غیرمنتظره و لحظات طنزآمیز، چاشنی این نبرد فکری میشوند. این مقاله به جای پرداختن به آموزشهای تاکتیکی یا استراتژیک، شما را به دنیای داستانهای عجیب و خندهدار شطرنج میبرد. در ادامه، سه مورد از غیرمنتظرهترین، دیوانهکنندهترین و عجیبترین اتفاقاتی را که در دوران حرفهای شطرنج خود تجربه کردهام، با شما به اشتراک میگذارم.
هدف اصلی این مطلب، سرگرمی و نشان دادن جنبههای کمتر دیدهشده از این بازی است. همانطور که پروفسور رندی پاوش در سخنرانی معروف خود با طنز گفت: “اهمیت تفریح را هرگز دست کم نگیرید!”

روش «شوکولیا» (Shukolia)
وقتی حدود هفت ساله بودم، اولین مربیام به جنبههای روانشناختی شطرنج اهمیت زیادی میداد. او با درایت میگفت: «شطرنج هم روی صفحه و هم خارج از صفحه بازی میشود»، کلماتی که آن زمان برایم بیمعنی بودند، اما بعدها مفهوم عمیقی پیدا کردند. برای تایید حرفش، او داستان یک استاد اوکراینی به نام **شوکولیا (Shukolia)** را برایم تعریف کرد. آقای شوکولیا بازیکن ماهری بود، اما قدرت خود را با یک ترفند روانشناختی تکمیل میکرد که به تنهایی مسئول بسیاری از پیروزیهایش بود.
ترفند او به این شکل بود: هر زمان که شوکولیا تلهای میگذاشت یا مهره حریف را تهدید میکرد، چشمانش را با جدیت روی خانهای در جناح مقابل متمرکز میکرد. حریف غافلگیر شده او ناگزیر از این کار پیروی میکرد و مدت زیادی را صرف تلاش برای کشف نگرانی شوکولیا میکرد. او که چیزی پیدا نمیکرد، بررسی تلهها یا تهدیدها را فراموش میکرد و طبیعیترین حرکت را بدون تأمل انجام میداد. شوکولیا که از موفقیت ترفندش سرخوش بود، از غفلت حریفش سوء استفاده میکرد و بازی را میبرد.
برای مدتهای طولانی، من واقعاً به کارآمدی این ترفند به اصطلاح «شکولیا» اعتقادی نداشتم. علاوه بر این، با خودم فکر میکردم، داستان احتمالاً اغراقآمیز است. اما چندین سال بعد، کنجکاوی مرا بر آن داشت تا روش افتخارآمیز شوکولیا را در یک بازی واقعی آزمایش کنم. خودتان ببینید چه اتفاقی افتاد!
البته، جنبه اخلاقی روش شوکولیا تا حدودی مشکوک است، اما گاهی اوقات شرایط اضطراری، اقدامات اضطراری را میطلبد. شاید این داستان تخیلی نباشد و شاید شما هم بتوانید ارزش روش شوکولیا را در یکی از بازیهای خود اثبات کنید.

اشتباه قرن
بازی دور پنجم من در مسابقات آزاد ملی 2008 واقعاً یک اتفاق دیوانهکننده بود. در مقابل استاد باتجربه **کنت والاک (Kenneth Wallach)**، مستقیماً از شروع بازی، مهرهها را یکی پس از دیگری در نامناسبترین حملهای که تا به حال انجام دادهام، قربانی کردم. به طرز عجیبی، این حماقت جواب داد: کنت نتوانست از چندین فرصت برای تثبیت برتری مادی خود استفاده کند و در نهایت به موقعیت زیر رسیدیم:
اولین واکنش من وحشت بود: سفید با (Ng6) تهدید میکند، و من هیچ کیشی برای فرار ندارم. تنها راه جلوگیری از فاجعه اسب، کنترل خانه g6 بود، اما برای پیدا کردن راه حل زمان بسیار سختی داشتم. ناگهان، بعد از چند دقیقه تمرکز کامل، ایدهای به ذهنم رسید که باعث افتخار **تال (Tal)** میشد: 37…Qe4+!!!!!!! 38.Kxe4 b1=Q+. شگفتانگیز بود. پس از عقبنشینی شاه، وزیر تازه ترفیع یافته به راحتی در عرض اول جاودانه میشد. و این دقیقاً همان چیزی بود که اتفاق افتاد.
پس از این فرار فوقالعاده خوششانس، استاد بینالمللی (IM) **ادوارد فورمانک (Edward Formanek)** که بازی آخر را با دقت دنبال میکرد، به من نزدیک شد. از او پرسیدم: «وزیر من در e4 (Qe4) را دوست داشتی؟» پاسخ او غرور و رنگ را مستقیماً از صورتم زدود: «اما چرا بلافاصله [37…b1=Q] را ترفیع ندادی؟»
به دلیل یک **کوربینی** غیرقابل درک، من به سادگی نادیده گرفته بودم که وزیر تازه ترفیع یافته از خانه g6 دفاع میکند! بعد از 38.Ng6+ Qxg6 39.Qxg6 Bxe5، سیاه یک مهره جلو بود و در چند حرکت مات میداد. فکر میکنم این تنها باری در دوران حرفهای شطرنجم بود که یک وزیر کامل را نادیده گرفتم. برای بررسی بیشتر، به شکل مراجعه کنید.

حرکت اشتباه!
در آگوست 2014، در مسابقات آزاد دانشگاه فنی ریگا در ریگا، لتونی بازی کردم. این تورنمنت سالانه یکی از بهترین اوپنهای اروپایی است که من در آن شرکت کردهام: سازماندهی بیعیب، شرایط عالی، و موقعیت مکانی فوقالعاده. بسیار توصیه میشود!
به هر حال، با امتیاز 4.5/6، با استاد بزرگ (GM) قدرتمند ونزوئلایی، **ادواردو ایتوریزاگا (Eduardo Iturrizaga)** جفت شدم. بازی خیلی خوب پیش رفت و با حرکت 20 به یک بازی آخر کاملاً مساوی رسیدیم:
در این لحظه از جایم بلند شدم تا از سرویس بهداشتی استفاده کنم که حدود دو دقیقه پیادهروی تا میزهای بالا بود. در حین راه رفتن، شروع به فکر کردن درباره موقعیت کردم. به طور غیرقابل توضیحی، به این باور خللناپذیر رسیدم که حریفم — وفادار به سبک پوزیسیونی خود — شاه را از g1 به g2 منتقل میکند، کمی موقعیت آن را بهبود میبخشد و منتظر میماند تا سیاه کارتهایش را رو کند.
پس از بازگشت به میز، با یک غافلگیری خوشایند مواجه شدم: من **نوستراداموس** بودم! ایتوریزاگا واقعاً شاه خود را از g1 به g2 منتقل کرده بود. من تقریباً بلافاصله با 22…h5 پاسخ دادم، ساختار پیاده خود را بهینه کردم و احتمالاً برای …Bh6 آماده شدم.
چند ثانیه بعد، فکر ناخوشایندی به ذهنم رسید: یک لحظه صبر کنید، آیا فیل جناح شاه را در g2 نگرفت؟ با وحشت نگاه کردم، برگه امتیازم را بررسی کردم و با ترس متوجه شدم که شاه واقعاً در حرکت 15 در g2 گرفته شده بود. حرکتی که ایتوریزاگا واقعاً انجام داده بود 22.Nb3 بود که تهدید میکرد پیادههای مرکزی من را با 23.c5 پاره کند. یادم نمیآید که تا به حال در زمین شطرنج اینقدر خجالت کشیده باشم! حریفم از بیاحتیاطی من متعجب شد. من که بودم که اینقدر سریع تهدید را نادیده بگیرم؟
تنها با یک شانس محض از این حادثه جان سالم به در بردم. به نظر میرسید که 23.c5 با 23…dxc5 24.Nxc5 Bf8 روبرو میشود، فیل را پین کرده و سفید را مجبور میکند که با 25.Nxd7 Bxa3 وارد عوارض مشکوک شود. در نتیجه حریفم مجبور شد به حرکت نسبتاً آرام 23.h4 بسنده کند و من وضعیت را اصلاح کردم.
صادقانه بگویم، من احتمالاً لیاقت این را نداشتم که بدون آسیب از این مسابقه بیرون بیایم، اما در هر حال درس خود را گرفتم: در طول استراحت در حمام، چند کار را با هم انجام ندهید!
امیدوارم از خواندن این اتفاقات غیرمعمول لذت برده باشید.