مرد کچل

WFM ماریا املیانوا، همچنین به عنوان PhotoChess شناخته می شود، سالهاست که در صحنه شطرنج مدرن ثابت است. کانال Twitch او علاوه بر اینکه شطرنج‌باز، مفسر و عکاس خبرنگار است، با بیش از 21600 دنبال‌کننده، یکی از محبوب‌ترین جریان‌های شطرنج در این پلتفرم است. حتی اگر دنیای پخش آنلاین شطرنج را از نزدیک دنبال نکنید، به احتمال زیاد کار او را به عنوان یکی از عکاسان برجسته شطرنج در جهان دیده اید.

در ادامه بخوانید تا دریابید که چگونه او یک روزنامه نگار و عکاس شطرنج شد، چرا شروع به پخش شطرنج در توییچ کرد و چرا کشور نروژ او را به عنوان «آقای» می شناسد.” در طول مقاله، ماریا همچنین برخی از عکس های شطرنج مورد علاقه شخصی خود را با شرح هایی به اشتراک گذاشته است که داستان پس زمینه را توضیح می دهد.

Chess.com: شما یک بازیکن با عنوان، عکاس شطرنج، پخش جریانی، روزنامه نگار، مترجم و غیره هستید… آیا می توانید در مورد ورود خود به دنیای شطرنج بیشتر بگویید؟

ماریا: اساساً شطرنج را از شش سالگی یاد گرفتم. پدربزرگم مرا معرفی کرد من به سرعت شروع به نشان دادن استعداد در شطرنج کردم و فکر می کنم در عرض یک هفته پدربزرگم را شکست دادم. بعد، نتوانستم کسی را پیدا کنم که مقابلش بازی کنم! وقتی همه گزینه هایم را تمام کردم، از مادرم خواستم که مرا به یک باشگاه ببرد. اینجوری شروع کردم به بازی کردن

فکر می کنم در عرض چهار سال عنوان استاد نامزدی را به دست آوردم و سپس شروع به بازی برای مدرسه و شهر خود کردم و دوستان زیادی پیدا کردم. در باشگاه شطرنج دوستانم بیشتر از مدرسه بود. وقتی 16 ساله بودم، هدف کلی این بود که به دانشگاه بروم و روی درس خواندن تمرکز کنم. شطرنج هرگز هدف اصلی من نبود زیرا به دلایل زیادی از سوی شهرداری یا فدراسیون محلی حمایت نشدم. این یک نوع دوره گذار از زمان شوروی بود – خوب، واقعاً نمی توانیم بگوییم دوران دموکراتیک بود – و حمایت کافی در سطح محلی وجود نداشت، به علاوه رقابت در روسیه آشکارا بسیار بزرگ بود.

مهره ی طلایی در دست که زیبایی ان را نشان می دهد

“این عکس مورد علاقه من در تمام دوران است: آنتون کروبوف جنرال موتورز در حال اخم کردن موقعیت خود در جزیره من گراند سوئیس. بسیاری فکر می کردند که این صحنه سازی شده است و من نمی توانم آنها را سرزنش کنم، اما به شما اطمینان می دهم اگر شطرنج بازان هر بار به اطراف نگاه می کردند. کسی با لنز تله فوتو از زیر میز آن سوی سالن بازی به سمت آنها نشانه می رود، به موقع می باختند! قطعا شطرنج‌باز بودن به من کمک می‌کند، زیرا آن روز حتی قصد نداشتم از او عکس بگیرم، فقط نگاهی به موقعیتش انداختم و فکر کردم ممکن است اتفاقی بیفتد.”

– ماریا املیانوا

وقتی به اولین تورنمنت جوانان روسیه (U16) رفتم، آن را احساس کردم. من در آنجا واجد شرایط شدم، این اولین سفر من بود که در آن همه هزینه ها پرداخت شد و من بسیار هیجان زده بودم. من در هیئت مدیره تخریب شدم و متوجه شدم که یا باید مدرسه ام را قربانی کنم و کاملاً روی شطرنج تمرکز کنم یا به سمت شغلی با سبک زندگی معمولی انتخاب کنم. من در دانشگاهی در مسکو ثبت نام کردم و اساساً سعی می کردم خودم راهم را طی کنم. برای مدتی کار کرد، اما بعد احساس کردم کاری را انجام نمی‌دهم که از انجام آن لذت می‌بردم.

همچنین برای مدت کوتاهی در مجله 64 در مسکو در کنار الکساندر روشال کار کردم که روزنامه‌نگار و استاد مشهوری بود که با بسیاری از شطرنج‌بازان کلاس جهانی از جمله قهرمانان جهان مانند [میخائیل] بوتوینیک، [گری] کاسپاروف و غیره مصاحبه کرد. او به من دانش زیادی آموخت. فکر می‌کنم بین سال‌های 2005 تا 2007 حدود 8 ماه در آنجا کار کردم، اما این به من درک زیادی داد که چگونه می‌توانم از کار با شطرنج لذت ببرم، حتی اگر بازی نمی‌کردم.

حوالی سال 2009 بود، وقتی از مسابقات آئروفلوت اوپن در مسکو بازدید کردم، متوجه شدم که می‌خواهم بیشتر در صحنه شطرنج شرکت کنم – فقط نمی‌دانستم چگونه. اتفاقات زیادی آنلاین نبود و من کسی را نمی شناختم. در آن نقطه، حتی Chess.com واقعاً در تصویر نبود!

عکاسی از چه زمانی وارد کارها شد؟

من همیشه عکاسی را دوست داشتم، بنابراین شروع به گرفتن چند عکس از اینجا و آنجا کردم. سپس در مورد المپیاد شطرنج که برای اولین بار در سال 2010 به روسیه می آمد شنیدم. دوربین بسیار ارزانی گرفتم و به کنفرانس مطبوعاتی که در مسکو برگزار شد با فرماندار اوگرا و رئیس وقت فیده، کرسان ایلیومژینوف رفتم. .

برخی از افراد در کنفرانس مطبوعاتی من را شناختند و گفتند فردی که قرار بود به خانتی مانسیسک بیاید از تیم کنار رفته است و از من پرسیدند که آیا می خواهم به آن ملحق شوم. من فکر کردم: “آره، مطمئنا، من از قبل بلیط برای رفتن با قطار و اتوبوس دارم!” آنها گفتند: «آن بلیت ها را فراموش کن، ما با جت شخصی می رویم.» سپس فکر کردم: «وای، باشه!» – این اولین نشانه ای بود که نشان می داد همه چیز همانطور که باید پیش می رود.

من در آنجا عکس های زیادی می گرفتم بدون اینکه واقعاً بفهمم دارم چه کار می کنم. عکس گرفتن از چیزها و بازیکنانی که دوست داشتم. بعداً معلوم شد که روزنامه نگاران زیادی به دلیل مشکلات رسیدن به آنجا وجود ندارد. تعداد زیادی از روزنامه نگاران غربی موفق نشدند و مجلات زیادی از من می خواستند که عکس تهیه کنم. آنهاهزینه هایی را پرداخت کردند، و بسیاری از آنها بسیار خوب پرداخت کردند – حداقل این چیزی بود که من در آن زمان احساس می کردم.

مهره های شاه و وزیر که میخوان آن  را بردارن

جنرال موتورز مگنوس کارلسن پس از بیش از 7.5 ساعت بازی شدید در برابر رقیب جنرال موتورز یان نپومنیچچی در جریان بازی ششم مسابقات قهرمانی جهان در دبی سال گذشته، متوجه شد که در نهایت برنده بازی است که 136 حرکت به طول انجامید و طولانی ترین بازی شطرنج قهرمانی جهان شد. در همه عصرها.”

– ماریا املیانوا

من موفق شدم دوربین خودم را بگیرم و هیچ وقت واقعاً به این فکر نکردم که عکاسی کنم، فقط شروع به عکاسی کردم. من هنوز در مسکو درس می خواندم، زیرا هرگز فکر نمی کردم که عکاسی شغل اصلی من باشد یا اینکه بتوان به اندازه کافی دستمزد دریافت کرد. هر وقت به سازمان‌دهندگان نامه می‌نوشتم، می‌گفتند که واقعاً بودجه ندارند، شاید اتاقی در هتل به من بدهند یا در ازای عکس، هزینه بلیط من را بپردازند. بنابراین مجبور شدم واقعاً با تلاش برای فروش عکس، نوشتن مقاله یا هر دو امرار معاش کنم… توجیه آن بسیار سخت و استرس زا بود! خیلی‌ها از من می‌پرسیدند: «چرا این کار را می‌کنی؟ داری پول از دست می دهی!» اما من واقعاً شطرنج را دوست داشتم و هدفم این بود که ثابت کنم این می تواند شغل مناسبی باشد.

شش سال بعد، من در مسابقات قهرمانی جهان در نیویورک بودم و در کنار پیتر داگرز و FM مایک کلاین کار می کردم. در آن زمان، من قبلاً به عنوان یک عکاس شناخته شده بودم و عکس‌هایم روی جلد مجلات بود – مردم من را می‌شناختند و من توانستم دسترسی ویژه‌ای در مسابقات داشته باشم، البته بسیار محدود! اما من موفق شدم عکس هایی بگیرم که هیچ کس دیگری نمی توانست، و مایک و پیتر پیشنهاد کردند که با Chess.com یک توافق موقت داشته باشیم تا تصاویر اختصاصی برای مقالات داشته باشیم.

پخش جریانی چطوره؟

بنابراین ابتدا عکاس شدم و بعضی چیزها را به روسی ترجمه می کردم، سپس شروع به اظهار نظر کردم و برای چند ماه دنی [رنش]، سام [کاپلند] و برخی دیگر مدام می گفتند: «چرا شروع نمی کنی. پخش جریانی شروع شود؟ شما باید پخش را شروع کنید!» فکر نمی‌کردم بتوانم در پخش جریانی خوب باشم، زیرا هرگز از تعامل اجتماعی با مردم لذت نمی‌برم. فکر می کنم به همین دلیل است که شاید من شطرنج را خیلی دوست داشتم. بعلاوه در مدرسه، با افراد زیادی اوقات خوشی نداشتم – اصطلاح قلدری واقعاً وجود نداشت، بنابراین حمایت زیادی از سلامت روان و موارد دیگر وجود نداشت.

فکر می‌کنم برای من خیلی راحت‌تر بود که پشت کامپیوتر باشم و شطرنج بازی کنم و با مردم صحبت نکنم، بنابراین فکر کردم واقعاً نمی‌توانم استریم کنم. وقتی تلاش کردم واقعا استرس داشتم، اما فکر کردم چرا که نه؟ من در مسابقات قهرمانی جهان در قزاقستان در سال 2019 بودم که تصمیم گرفتم آن را امتحان کنم و جامعه بلافاصله مرا پذیرفت.

جامعه شطرنج همیشه واقعاً حامی و دلگرم کننده بود. حتی اشتباهات کوچک واقعاً مهم نبود. من به سرعت افراد زیادی را دنبال کردم و احساس کردم که باید ادامه دهم زیرا مردم گفتند که از آن لذت می برند و از من یاد گرفتند که من هم واقعاً متوجه نشدم! چگونه می توانند از من یاد بگیرند اگر من واقعاً آنقدر قوی نیستم؟ سپس متوجه شدم که هنوز چند نفر می توانند از من بیاموزند، بنابراین بعداً عنوان مربی فیده را نیز گرفتم، بنابراین می توانم در واقع به مردم شطرنج آموزش دهم و بدانم که دارم چه کار می کنم.

مهره ی اسبی که پشت به دوربین است

چگونه کار خود را به عنوان یک عکاس با استریم ترکیب می کنید؟

اکنون 3.5 سال از شروع پخش جریانی می گذرد و واقعاً نمی توانم خودم را بدون استریم یا بدون عکاس بودن تصور کنم. اگرچه تلفیق این دو نقش بسیار دشوار است. به‌عنوان یک پخش‌کننده، واقعاً نمی‌خواهید جایی حرکت کنید، زیرا این مجموعه خوب را دارید که سال‌ها کار کرده‌اید، و بسیار راحت‌تر است—سفر و سپس پخش جریانی می‌تواند واقعا خسته‌کننده باشد، و به اینترنت تکیه کنید، سر و صدا، یا افراد دیگر ممکن است اگر این کار را در شب انجام می‌دهید، آزار می‌دهند، مناطق زمانی، جت‌لگ… حتی مسائل غذایی نیز می‌تواند مشکل‌ساز باشد!

اما من واقعا نمی توانم تصور کنم که هیچ کدام از این نقش ها را کنار بگذارم. البته، آنها همچنین می توانند مکمل یکدیگر باشند، زیرا من می توانم کارهایم یا حتی مراحل ویرایش را در جریان به نمایش بگذارم. برعکس، زمانی که من به عنوان یک عکاس کار می کنم از زاویه دیگری نیز نگاه می کنم و می توانم چیزهای دیگری را ببینم که پخش جریانی به من کمک می کند ببینم. فکر می کنم وقتی عکس می گیرم می توانم از آن طرف به خودم نگاه کنم.

البته مسافرت هم من همیشه از سفر به کشورهای جدید و دیدن دوستان شطرنج لذت می بردم. وقتی کووید اتفاق افتاد، متوقف کردن آن برای مدتی بسیار سخت بود، اما بعد به پخش جریانی تغییر دادم و گربه‌هایم را در جریان گذاشتم و فقط با بازی کردن اوقات خوشی را سپری می‌کردم، و فکر می‌کنم این به من کمک کرد وقتی می‌توانم آنقدر تنها نشوم. کار اصلیم را انجام نمی دهم

جنبه اجتماعی پخش جریانی برای شما چگونه بوده است؟

برای من همیشه صداقت و صراحت است. من فکر می کنم خیلی بهتر است که همیشه صادق باشید و اگر روز بدی دارید، فقط با جامعه خود باز باشید زیرا اکثریت آنها آن را احساس خواهند کرد. البته، استریمرها در اینجا رویکردهای مختلفی دارند – و من نمی گویم که یک رویکرد بد و یکی خوب است، اما من فقط رویکرد صادقانه را انتخاب کردم.

اگر حال و حوصله ندارم و استریم می کنم و مردم می گویند: “اوه چرا لبخند نمی زنی؟” من فقط می گویم به این دلیل است که حال ندارم. من یک شخص واقعی هستم و نمی‌خواهم بازیگری کنم، زیرا در آن صورت واقعاً چگونه می‌توان تشخیص داد که در روزهای دیگر که خوشحال به نظر می‌رسم بازی می‌کنم یا نه؟ بسیاری از مردم می توانند ارتباط برقرار کنند و بگویند که این به آنها کمک می کند تا بر موقعیت های دشوار خود غلبه کنند زیرا می بینند که همه همیشه خوشحال نیستند. من جامعه ام را حول محور صداقت و حمایت تشکیل دادم که امسال نیز واقعاً به من کمک کرد.

شما در بیان مخالفت با تهاجم روسیه به اوکراین بسیار شجاع و علنی بوده اید. چند ماه گذشته چگونه بوده است؟ آیا از دنیای شطرنج و/یا جامعه Twitch حمایت دریافت کرده اید؟

چند ماه گذشته چالش برانگیز، استرس زا، ناراحت کننده و بسیاری اوقات بی انگیزه بود. اما در عین حال همیشه احساس می‌کردم دوستان زیادی دارم – بسیاری از آنها را هرگز ندیده‌ام و نمی‌دانم که آیا هرگز آنها را ملاقات خواهم کرد یا نه – اما افراد زیادی از من حمایت می‌کردند. فاصله، هم از نظر عاطفی و هم از نظر مالی.

Chess.com همچنین همیشه بسیار حمایت می کرد و چیزهای زیادی را که برای مراقبت از خودم باید انجام می دادم درک می کرد، اما اساساً از ابتدای حمله، نمی توانستم ساکت بمانم و فقط به آن نگاه کنم. من سعی می کردم به جمع آوری کمک های مالی برای پناهندگان کمک کنم و دائماً در کانال خود در مورد آن بحث می کردم. می‌دانم که بسیاری از پخش‌کننده‌ها از این کار اجتناب کردند، زیرا قرار بود به وجهه، جامعه‌شان آسیب برساند، یا مقداری درام یا عنصر منفی اضافی را به جریان آنها وارد کند، که با هدف کلی آنها از کانال همخوانی ندارد. برام مهم نبود فکر می‌کردم اگر کانال من را نابود کند، خوب است، فقط می‌خواستم حقیقت را بگویم و می‌خواستم مردم بدانند چه احساسی دارم و درباره آن چه فکر می‌کنم.

در ابتدا، افراد زیادی هم داشتم که می آمدند و من را متهم می کردند که سعی می کنم فقط تبلیغات تبلیغاتی را دنبال کنم و از موقعیت به نفع خودم استفاده کنم، اما فکر می کنم آنها به سرعت متوجه شدند که من بیشتر از چیزی که می توانستم به آن ضربه بزنم، از این موضوع ضربه خوردم. از آن بهره مند شوند. من واقعاً از حمایت جامعه متاثر شدم. آنها با تمام ابتکارات جمع آوری کمک های مالی که داشتم، بلافاصله با من همراه شدند. زمانی که من با جنرال موتورز اوکراینی آنتون کروبوف پخش جریانی داشتم، حمایت زیادی از جامعه خود داشتیم.

بعداً از من نیز دعوت شد تا به جریان جنرال موتورز هیکارو ناکامورا بپیوندم و پشتیبانی فوق العاده ای وجود داشت. ما بیش از 135000 دلار در یک روز جمع آوری کردیم. پس از آن، همه چیز در زندگی شخصی من سخت تر و سخت تر شد زیرا نتوانستم به روسیه برگردم و پرداخت های توییچ من به حالت تعلیق درآمد.

پیرمرد و پیرزن دست به مهره که باهم شطرنج بازی میکنند

بارها از من پرسیده شد: “چرا پخش جریانی را متوقف نمی کنی؟” اما من نمی توانم. این به من کمک می‌کند تا این همه حمایت جامعه را احساس کنم، و مرا تشویق می‌کند که پیام‌های روس‌هایی را ببینم که به جریان من می‌آیند و می‌گویند: «از اینکه صدای ما هستید متشکرم و واقعاً از کاری که انجام می‌دهید قدردانی می‌کنیم، زیرا ما نمی‌توانیم آن را انجام دهیم. ” همچنین، مردم اوکراین می آیند و می گویند از شما برای صحبت و شجاعت تشکر می کنم.

به خصوص فکر نمی‌کردم شجاع باشم، فقط آنچه را که احساس می‌کردم بیان کردم. عکاسی شطرنج نیز واقعاً پشتیبان خوبی برای من بود. می‌توانستم برای چند ساعت کاملاً از واقعیت جدا شوم و فقط در انجام کاری که دوست دارم غوطه‌ور شوم و سعی کنم مهارت‌هایم را بهبود ببخشم و زوایای جدید، راه‌های جدید بیابم، و Chess.com در اینجا بسیار حامی بود.

بزرگ‌ترین قدردانی من از جامعه، مودهای من، و حامیان دیرینه‌ام می‌شود، که به مرور زمان دوستان من نیز شدند. آنها همیشه در کنار من بودند، همیشه از اهدافی که برایم مهم هستند حمایت کردند، با من خندیدند، با من گریه کردند و مرا تشویق کردند تا فردی باشم که امروز هستم.

“من عاشق این پرتره WGM جنیفر شاهاد هستم. به نظر می رسد که او در حال ژست گرفتن است، اما در واقع اینطور نیست. ما مدتی را صرف تلاش کردیم تا عکسی برای آخرین کتاب او “شطرنج ملکه ها” بگیریم، که در آن زمان هنوز در مرحله تکمیل بود. ما هیچ چیز را دوست نداشتیم، بنابراین من شروع به صحبت با او در حالی که هنوز عکس می گرفتم، گرفتم و این عکس را گرفتم که هر دو از آن بسیار راضی بودیم. در طول یک عکاسی.”

– ماریا املیانوا

برخی از پخش کننده های مورد علاقه شخصی شما چه کسانی هستند و چرا؟ آیا کسی هست که از او الهام بگیرید؟

اولین استریمر مورد علاقه من PaladinAmber بود. او بازی‌های متنوع زیادی انجام می‌داد و فقط چت می‌کرد، و همیشه با طرح‌بندی‌هایش در جریان بسیار خلاق بود، و همچنین بسیار صادق بود. اگر او را در گوگل جستجو کنید، احتمالاً اولین کلیپی که می‌بینید این است که چگونه بیننده‌ای را کباب می‌کند که از او عکس‌های نامناسب می‌خواهد یا نظرات نامناسبی می‌دهد. در آن زمان او آنقدر بزرگ نبود، اما من واقعاً از این رویکرد “اگر تو را ترول کردند، آنها را ترول کن” زیاد استفاده کردم.

پخش کننده مورد علاقه دیگر من یک استریمر ASMR است. نام اصلی او Copykat_ بود و اکنون کاترین است. او اهل دانمارک است و به نظر من شخصاً بهترین پخش کننده ASMR است. او هرگز با هیاهو پیش نمی رفت و همیشه کار خودش را می کرد. شاید این چیزی است که من دوست داشتم و احتمالاً حتی با استریم هایم اجرا کردم. حتی اگر آنقدر محبوب نبود، او همچنان به اخلاق و اخلاق خود وفادار ماند و هرگز استانداردهای خود را تغییر نداد.

فکر می‌کنم جامعه او به همین دلیل واقعاً قوی و حامی است – زیرا او هرگز به سراغ رویکرد ساده‌تری نرفت. من همچنین شخصاً او را در آمستردام ملاقات کردم و او شگفت انگیز است. ویدیوهای او واقعاً به من کمک کرد. من هرگز در مورد ASMR به عنوان چیزی که دوست دارم فکر نمی‌کردم و واقعاً از تعداد زیادی از هنرمندان مختلف لذت نمی‌برم، اما جریان‌های او واقعاً در زمانی که افسرده بودم و دقیقاً به آن نیاز داشتم به من کمک کرد. من قطعاً به شما توصیه می کنم اگر می خواهید مقدمه ای برای ASMR داشته باشید، جریان او را بررسی کنید.

یک انعکاس شگفت‌انگیز با حضور WIM مبینا علی‌نسب از ایران؛ تقریباً می‌توانید کل موقعیت را ببینید و به شما احساس می‌کند که آنجا هستید.»

مهره های شطرنج در دست پیرزن خوشحال

– ماریا املیانوا

پخش کننده های شطرنج چطور؟

من استریم های هیکارو را خیلی دوست دارم. من ممکن است تعصب داشته باشم زیرا با او هم کار می کنم، اما او قطعا بهترین پخش کننده شطرنج است. اعداد و ارقام نشان می‌دهند که او حتی در خارج از شطرنج مشهور است  و چقدر سریع رشد کرده است. او در این کار طبیعی است و تیم حرفه ای دارد که من نیز سعی می کنم از آنها یاد بگیرم. کار کردن با او فوق‌العاده است، و من واقعاً از این فرصت سپاسگزارم – اما حتی اگر این اتفاق نیفتاد، باز هم همیشه دوست داشتم استریم‌های او را تماشا کنم.

و من فکر می کنم آنا کراملینگ نیز. او بسیار پرانرژی است و همچنین دوست خوبی برای من است. من می‌خواهم استریم خود را طوری توسعه دهم که هم به روش خودم باشد، بلکه مانند او پرانرژی‌تر باشد، و سعی می‌کنم راه‌های دیگری برای بهبود آن پیدا کنم. فکر می کنم او و هیکارو مورد علاقه من هستند.

آنچه WFM الکساندرا بوتز برای جامعه انجام داد دیوانه کننده است. او واقعاً شطرنج را به سطح بعدی برد و آن را “باحال” کرد! من همیشه عاشق استریم با او بودم و همچنین چیزهای زیادی از او یاد گرفتم. و همچنین Nemsko [WGM Nemo Zhou]، که بدون شک سریع‌ترین در حال رشد را در جریان جدید شطرنج قرار داد.

و البته، من یکی از طرفداران پر و پا قرص آنا رودولف هستم، که همه ما از او بیشتر آموختیم: او یک OG واقعی در تولید محتوا و مدیریت حرفه ای یک کانال یوتیوب است. اولین همکاری من با او بود. او در تمام جریان از من مراقبت می کرد زیرا من اشتباهات زیادی مرتکب شدم! او واقعا صبور بود و شیرین ترین فردی است که من تا به حال ملاقات کرده ام. من دوست دارم به پخش کننده های بیشتری اشاره کنم، اما فضای کافی نداریم. من بسیار خوشحالم که بخشی از این انجمن شگفت انگیز هستم زیرا به یکدیگر کمک می کنیم تا بازی را توسعه دهیم.

به یاد ماندنی ترین یا هیجان انگیزترین لحظه ای که تا به حال در جریان داشته اید چه بوده است؟

آیا میم Birds With Arms را می شناسید؟ به عنوان یک شوخی، من برخی از هشدارهای مشترک جدیدم را با قطعه های بسیار کوتاهی از آن پرندگان که در حین حرکت دستانشان چیزهای مختلفی می گویند جایگزین کردم… و همچنین هشدارهای ویژه ای برای 5، 10 یا 20 مشترک با استعداد داشتم، زیرا ارزش زیادی به آن اضافه می کند. افرادی که عاشق آن هشدارهای خاص هستند. آنها می توانند واقعاً پر سر و صدا و خنده دار باشند.

اما اینها برای مشترکین مجرد بودند، و چیزی که من متوجه نشدم این است که وقتی شخصی تعداد زیادی از مشترکین را به صورت ناشناس از طریق Streamlabs اهدا می کند، به عنوان اشتراک های تکی انجام می شود. بنابراین این هشدارهای خنده‌دار و کمی مشمئزکننده با پرندگان به‌مدت یک ساعت یکی پس از دیگری شروع شد – و بنابراین در ماه می، جریان‌های واقعاً دیوانه‌کننده‌ای داشتیم، و گاهی اوقات پرندگان ساعت‌ها می‌رفتند.

مهره سرباز و شاه که به صورت ملکه بوده و به صورت فانتزی نشان داده است

من در نهایت بیش از 3000 مشترک داشتم و تقریباً مطمئن هستم که بیش از 20 یا 30 نفر به طور ناشناس این کار را انجام می دادند زیرا در زمان های مختلف روز این کار را انجام می دادند. ما فقط یک کلمه را ذکر می کنیم و ناگهان بمب دیگری از این زیرمجموعه ها می شود. Bee Gees Stayin’ Alive در همه آن‌ها بازی می‌کرد و بدون توقف ادامه داشت. در پایان برخی از آن استریم ها سردردهای وحشتناکی داشتم، اما خیلی خنده دار بود. فکر نمی‌کنم تا به حال آنقدر در جریان من خندیده باشم. این فقط یک جنون بود هر روز برای چند هفته.

و وندی اینگونه به دنیا آمد:

عکاس بودن در کدام تورنمنت های شطرنج لذت بخش ترین است؟

فکر می کنم مورد علاقه من کاندیداست زیرا ترکیبی از یک تورنمنت با ریسک بالا است و همچنین بیش از دو بازیکن دارد. سازمان همیشه در سطح بسیار بالایی قرار دارد و بازیکنان همیشه تمرکز زیادی دارند.

چالش این که بتوانم برخی از احساسات خاص و لحظات خاص را از بازیکنان ثبت کنم، چیزی است که من را نگه می دارد. اگر به رویدادی می روید که خطر کمتری دارد، صحبت کردن با بازیکنان و درخواست کاری از آنها ساده تر است. در کاندیداها کاملاً متفاوت است. تقریباً قطع کامل ارتباط با پخش کننده به عنوان دوست شما وجود دارد، و فقط این پیوند حرفه ای است. من واقعاً از آن لذت می برم، سعی می کنم چیز خاصی را در آنجا پیدا کنم.

البته دومین مورد علاقه من، المپیاد است، زیرا غیرممکن است که از تماشای پر جنب و جوش، رنگارنگ و پر جنب و جوش این همه ملت و بازیکنان از سراسر جهان لذت نبریم. فکر می‌کنم بیشترین عکس‌ها را در آنجا می‌گیرم، هزاران عکس در روز، و هنوز هم در حال بررسی آنها هستم. البته المپیاد همچنین اولین تورنمنت من بود که در آن تا حدودی حرفه ای کار کردم، بنابراین به نوعی برای من یک تورنمنت تغییر دهنده زندگی بود.

“کاپیتان های تیم ازبکستان و هند 2 به ترتیب، جنرال موتورز ایوان سوکولوف و رامش، هر دو از نزدیک بازی بین تیم های خود را دنبال می کنند. وضعیت بدن ایوان قابل توجه است؛ تقریباً می توانید درد او را احساس کنید که متوجه می شوید تیم تقریباً قطعاً در حال شکست است. مسابقه (به نظر می رسید که نتیجه 1-3 به نفع اعجوبه های هندی خواهد بود) و شانس کسب طلا. بعداً اولین تخته، جنرال موتورز Nodirbek Abdusatorov، بازگشتی باورنکردنی داشت و GM Gukesh را شکست داد و بازی را به تساوی کشید.”

– ماریا املیانوا

برخی از عکس‌های شما از نامزدهای امسال واقعاً باورنکردنی بودند.

نمی دانم آیا موقعیتی که در آن قرار دارم بر دیدگاه من تأثیر گذاشته و باعث شده که خودم را بیشتر به چالش بکشم. من همچنین زیاد تصاویر را پخش می‌کردم و جریان را نشان می‌دادم. فکر می کنم این نیز برای من بسیار مهم و لذت بخش است.

هنگامی که من به تصاویر با جامعه خود نگاه می کنم و آنها را در جریان ویرایش می کنم، واقعاً دیدگاه دیگری به ارمغان می آورد. برخی از تصاویر که من واقعاً فکر نمی کردم چیز خاصی باشند، آنها می گویند شگفت انگیز هستند! این به من کمک می‌کند تا ببینم ممکن است نسبت به کار خودم بیش از حد قضاوت‌کننده باشم و بسیاری از عکس‌ها را که در واقعیت بسیار خوب هستند، کنار بگذارم. و برعکس، آنها همچنین گاهی اوقات واقعاً چیزی نسبت به عکسی که من واقعاً دوست دارم احساس نمی کنند و من در مورد آن تجدید نظر می کنم. بنابراین نگاهی دوباره به عکس ها بسیار مهم است و شاید به من کمک کرد تا کارم را در مادرید ارتقا دهم.

By روژین محمدی

من26 سالمه و مهندس نرم افزارم که در شرکت آچمز استور مشغول به کار هستم با من همراه باشید که مقاله های جذاب شطرنجی رو براتون بزارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *