مرد کچل

WFM ماریا املیانوا، که با نام PhotoChess نیز شناخته می‌شود، سال‌هاست که حضوری پررنگ در صحنه شطرنج مدرن دارد. کانال توییچ او، علاوه بر اینکه خود یک شطرنج‌باز، مفسر و عکاس خبری است، با بیش از 21,600 دنبال‌کننده، یکی از محبوب‌ترین استریم‌های شطرنج در این پلتفرم محسوب می‌شود. حتی اگر دنیای پخش آنلاین شطرنج را به دقت دنبال نکنید، به احتمال زیاد کارهای او را به عنوان یکی از برجسته‌ترین عکاسان شطرنج جهان دیده‌اید.

در ادامه این مطلب با ما همراه باشید تا از زبان ماریا بشنوید که چگونه به یک روزنامه‌نگار و عکاس شطرنج تبدیل شد، چرا پخش شطرنج در توییچ را آغاز کرد و چرا در نروژ او را “آقا!” صدا می‌زنند. در طول مقاله، ماریا همچنین برخی از عکس‌های شطرنج مورد علاقه خود را با توضیحاتی برای درک بهتر پس‌زمینه داستان هر عکس به اشتراک گذاشته است.

Chess.com: شما یک بازیکن با عنوان، عکاس شطرنج، استریمر، روزنامه‌نگار، مترجم و غیره هستید… آیا می‌توانید درباره ورود خود به دنیای شطرنج بیشتر توضیح دهید؟

ماریا: من اساساً شطرنج را از شش سالگی یاد گرفتم. پدربزرگم من را با این بازی آشنا کرد و من به سرعت استعدادم را در شطرنج نشان دادم. فکر می‌کنم ظرف یک هفته توانستم پدربزرگم را شکست دهم. بعد از آن، دیگر کسی را برای بازی پیدا نکردم! وقتی تمام گزینه‌هایم تمام شد، از مادرم خواستم که مرا به یک باشگاه شطرنج ببرد. این‌گونه بود که بازی شطرنج را شروع کردم.

فکر می‌کنم ظرف چهار سال، عنوان “استاد کاندیدا” را کسب کردم و سپس شروع به بازی برای مدرسه و شهرم کردم و دوستان زیادی پیدا کردم. در باشگاه شطرنج، تعداد دوستانم بیشتر از مدرسه بود. وقتی 16 ساله بودم، هدف اصلی‌ام رفتن به دانشگاه و تمرکز روی درس بود. شطرنج هرگز هدف اصلی من نبود، زیرا به دلایل مختلف از سوی شهرداری یا فدراسیون محلی حمایتی دریافت نکردم. این یک دوره گذار از دوران شوروی بود – البته، واقعاً نمی‌توان گفت دوران دموکراتیک بود – و حمایت کافی در سطح محلی وجود نداشت، به علاوه رقابت در روسیه بسیار زیاد بود.

تصویری نزدیک از مهره وزیر طلایی در دست

این عکس مورد علاقه من در تمام دوران است: استاد بزرگ آنتون کروبوف که در حال فکر کردن به وضعیت بازی خود در تورنمنت گرند سوئیس جزیره من (Isle of Man Grand Swiss) است. بسیاری فکر می‌کردند این صحنه‌سازی شده است و من نمی‌توانم آنها را سرزنش کنم، اما به شما اطمینان می‌دهم اگر شطرنج‌بازان هر بار که کسی با لنز تله‌فوتو از زیر میز آن سوی سالن بازی به سمت آنها نشانه می‌رود، به اطراف نگاه می‌کردند، وقت خود را از دست می‌دادند! قطعاً شطرنج‌باز بودن به من کمک می‌کند، زیرا آن روز حتی قصد نداشتم از او عکس بگیرم، فقط نگاهی به وضعیت بازی‌اش انداختم و فکر کردم ممکن است اتفاقی جالب بیفتد.”

– ماریا املیانوا

وقتی به اولین تورنمنت جوانان روسیه (زیر 16 سال) رفتم، این حس را پیدا کردم. من در آنجا واجد شرایط شدم، این اولین سفر من بود که تمام هزینه‌ها پرداخت شده بود و من بسیار هیجان‌زده بودم. در آنجا شکست سختی خوردم و متوجه شدم که یا باید از مدرسه بگذرم و کاملاً روی شطرنج تمرکز کنم یا به سمت شغلی با سبک زندگی عادی‌تر بروم. من در دانشگاهی در مسکو ثبت نام کردم و اساساً سعی می‌کردم راه خودم را پیدا کنم. برای مدتی کار کرد، اما بعد احساس کردم کاری را انجام نمی‌دهم که از آن لذت می‌بردم.

همچنین برای مدت کوتاهی در مجله “64” در مسکو در کنار الکساندر روشال کار کردم که روزنامه‌نگار و استاد مشهوری بود و با بسیاری از شطرنج‌بازان کلاس جهانی از جمله قهرمانان جهان مانند [میخائیل] بوتوینیک، [گری] کاسپاروف و غیره مصاحبه می‌کرد. او دانش زیادی به من آموخت. فکر می‌کنم بین سال‌های 2005 تا 2007 حدود 8 ماه در آنجا کار کردم، اما این به من درک زیادی داد که چگونه می‌توانم از کار با شطرنج لذت ببرم، حتی اگر خودم بازی نمی‌کردم.

حدود سال 2009 بود، وقتی از مسابقات آئروفلوت اوپن (Aeroflot Open) در مسکو بازدید کردم، متوجه شدم که می‌خواهم بیشتر در صحنه شطرنج فعالیت کنم – فقط نمی‌دانستم چگونه. در آن زمان بسیاری از رویدادها به صورت آنلاین نبودند و من کسی را نمی‌شناختم. در آن نقطه، حتی Chess.com هم واقعاً در تصویر نبود!

شروع مسیر عکاسی

من همیشه عکاسی را دوست داشتم، بنابراین شروع به گرفتن چند عکس از اینجا و آنجا کردم. سپس در مورد المپیاد شطرنج شنیدم که قرار بود برای اولین بار در سال 2010 به روسیه بیاید. یک دوربین بسیار ارزان خریدم و به کنفرانس مطبوعاتی که در مسکو با حضور فرماندار اوگرا و رئیس وقت فیده، کرسان ایلیومژینوف، برگزار شد، رفتم.

برخی از افراد حاضر در کنفرانس مطبوعاتی من را می‌شناختند و گفتند فردی که قرار بود به خانتی مانسیسک بیاید از تیم کناره‌گیری کرده است و از من پرسیدند که آیا می‌خواهم جایگزین او شوم. من با خودم فکر کردم: “آره، حتماً، من از قبل بلیط قطار و اتوبوس دارم!” آنها گفتند: “آن بلیط‌ها را فراموش کن، ما با جت شخصی می‌رویم.” سپس با خودم فکر کردم: “وای، باشه!” – این اولین نشانه بود که نشان می‌داد همه چیز همانطور که باید پیش می‌رود.

من در آنجا عکس‌های زیادی می‌گرفتم بدون اینکه واقعاً بدانم چه کار می‌کنم. فقط از چیزها و بازیکنانی که دوست داشتم عکس می‌گرفتم. بعداً معلوم شد که به دلیل مشکلات دسترسی به آنجا، خبرنگاران زیادی حضور نداشتند. بسیاری از روزنامه‌نگاران غربی نتوانستند بیایند و مجلات زیادی از من خواستند که عکس تهیه کنم. آنها مبالغی را پرداخت کردند و بسیاری از آنها بسیار خوب پرداخت کردند – حداقل این چیزی بود که من در آن زمان احساس می‌کردم.

مگنوس کارلسن پس از پیروزی در رقابت‌های قهرمانی جهان

استاد بزرگ مگنوس کارلسن پس از بیش از 7.5 ساعت بازی شدید در برابر رقیب خود استاد بزرگ یان نپومنیشچی در جریان بازی ششم مسابقات قهرمانی جهان در دبی سال گذشته، متوجه شد که سرانجام برنده بازی است. این بازی 136 حرکت به طول انجامید و به طولانی‌ترین بازی شطرنج در تاریخ قهرمانی جهان تبدیل شد.

– ماریا املیانوا

من توانستم دوربین خودم را بخرم و هیچ وقت واقعاً به این فکر نکردم که عکاسی کنم، فقط شروع به عکاسی کردم. هنوز در مسکو درس می‌خواندم، زیرا هرگز فکر نمی‌کردم که عکاسی شغل اصلی من باشد یا اینکه بتوانم به اندازه کافی از آن درآمد داشته باشم. هر وقت به سازمان‌دهندگان نامه می‌نوشتم، می‌گفتند که واقعاً بودجه ندارند، شاید اتاقی در هتل به من بدهند یا در ازای عکس، هزینه بلیط من را بپردازند. بنابراین مجبور شدم واقعاً با تلاش برای فروش عکس، نوشتن مقاله یا هر دو امرار معاش کنم… توجیه آن بسیار سخت و استرس‌زا بود! خیلی‌ها از من می‌پرسیدند: “چرا این کار را می‌کنی؟ داری پول از دست می‌دهی!” اما من واقعاً شطرنج را دوست داشتم و هدفم این بود که ثابت کنم این می‌تواند شغل مناسبی باشد.

شش سال بعد، من در مسابقات قهرمانی جهان در نیویورک بودم و در کنار پیتر داگرز و استاد فیده مایک کلاین کار می‌کردم. در آن زمان، من قبلاً به عنوان یک عکاس شناخته شده بودم و عکس‌هایم روی جلد مجلات بود – مردم من را می‌شناختند و من توانستم دسترسی ویژه‌ای در مسابقات داشته باشم، البته بسیار محدود! اما من موفق شدم عکس‌هایی بگیرم که هیچ‌کس دیگری نمی‌توانست، و مایک و پیتر پیشنهاد کردند که با Chess.com یک توافق موقت داشته باشیم تا تصاویر اختصاصی برای مقالات داشته باشیم.

پخش زنده (استریم) چطور؟

ابتدا عکاس شدم و برخی مطالب را به روسی ترجمه می‌کردم، سپس شروع به تفسیر کردم و برای چند ماه دنی [رنش]، سم [کاپلند] و برخی دیگر مدام می‌گفتند: “چرا شروع به استریم نمی‌کنی؟ باید پخش زنده را شروع کنی!” فکر نمی‌کردم بتوانم در استریم خوب باشم، زیرا هرگز از تعامل اجتماعی با مردم لذت نمی‌بردم. فکر می‌کنم به همین دلیل است که شاید من شطرنج را خیلی دوست داشتم. به علاوه در مدرسه، با افراد زیادی اوقات خوشی نداشتم – اصطلاح “قلدری” واقعاً وجود نداشت، بنابراین حمایت زیادی از سلامت روان و موارد دیگر وجود نداشت.

فکر می‌کنم برای من خیلی راحت‌تر بود که پشت کامپیوتر باشم و شطرنج بازی کنم و با مردم صحبت نکنم، بنابراین فکر کردم واقعاً نمی‌توانم استریم کنم. وقتی تلاش کردم واقعاً استرس داشتم، اما با خودم گفتم چرا که نه؟ در مسابقات قهرمانی جهان در قزاقستان در سال 2019 بودم که تصمیم گرفتم آن را امتحان کنم و جامعه بلافاصله مرا پذیرفت.

جامعه شطرنج همیشه واقعاً حامی و دلگرم کننده بود. حتی اشتباهات کوچک واقعاً مهم نبودند. من به سرعت تعداد زیادی دنبال‌کننده پیدا کردم و احساس کردم که باید ادامه دهم زیرا مردم می‌گفتند که از آن لذت می‌برند و از من یاد گرفتند که خودم واقعاً متوجه نمی‌شدم! چگونه می‌توانند از من یاد بگیرند اگر من واقعاً آنقدر قوی نیستم؟ سپس متوجه شدم که هنوز چند نفر می‌توانند از من بیاموزند، بنابراین بعداً عنوان مربی فیده را نیز گرفتم، تا بتوانم در واقع به مردم شطرنج آموزش دهم و مطمئن باشم که دارم چه کار می‌کنم.

نمایی نزدیک از دست یک شطرنج‌باز در حال حرکت دادن مهره اسب

تلفیق عکاسی و استریم

اکنون 3.5 سال از شروع استریم من می‌گذرد و واقعاً نمی‌توانم خودم را بدون استریم یا بدون عکاسی تصور کنم. اگرچه تلفیق این دو نقش بسیار دشوار است. به عنوان یک استریمر، واقعاً نمی‌خواهید از جای خود حرکت کنید، زیرا آن تجهیزات و تنظیمات خوبی را دارید که سال‌ها برایشان زحمت کشیده‌اید، و بسیار راحت‌تر است – سفر و سپس استریم می‌تواند واقعاً خسته‌کننده باشد و به اینترنت، سروصدا، یا افراد دیگر ممکن است اگر این کار را در شب انجام می‌دهید، آزار دهند، مناطق زمانی، جت‌لگ… حتی مسائل مربوط به غذا نیز می‌تواند مشکل‌ساز باشد!

اما من واقعاً نمی‌توانم تصور کنم که هیچ کدام از این نقش‌ها را کنار بگذارم. البته، آنها همچنین می‌توانند مکمل یکدیگر باشند، زیرا من می‌توانم کارهایم یا حتی مراحل ویرایش را در استریم به نمایش بگذارم. برعکس، زمانی که من به عنوان یک عکاس کار می‌کنم، از زاویه دیگری نیز نگاه می‌کنم و می‌توانم چیزهای دیگری را ببینم که استریم به من کمک می‌کند ببینم. فکر می‌کنم وقتی عکس می‌گیرم می‌توانم از آن طرف به خودم نگاه کنم.

البته سفر هم همیشه برای من لذت‌بخش بوده است، سفر به کشورهای جدید و دیدن دوستان شطرنجی. وقتی کووید اتفاق افتاد، توقف آن برای مدتی بسیار سخت بود، اما بعد به استریم روی آوردم و گربه‌هایم را در استریم نشان دادم و فقط با بازی کردن اوقات خوشی را سپری می‌کردم، و فکر می‌کنم این به من کمک کرد وقتی نمی‌توانم کار اصلی‌ام را انجام دهم، تنها نشوم.

جنبه اجتماعی استریم برای شما چگونه بوده است؟

برای من همیشه صداقت و صراحت حرف اول را می‌زند. من فکر می‌کنم خیلی بهتر است که همیشه صادق باشید و اگر روز بدی دارید، فقط با جامعه خود باز باشید زیرا اکثریت آنها آن را حس خواهند کرد. البته، استریمرها در اینجا رویکردهای مختلفی دارند – و من نمی‌گویم که یک رویکرد بد و یکی خوب است، اما من فقط رویکرد صادقانه را انتخاب کردم.

اگر حال و حوصله ندارم و استریم می‌کنم و مردم می‌گویند: “اوه، چرا لبخند نمی‌زنی؟” من فقط می‌گویم به این دلیل است که حال ندارم. من یک شخص واقعی هستم و نمی‌خواهم بازیگری کنم، زیرا در آن صورت واقعاً چگونه می‌توان تشخیص داد که در روزهای دیگر که خوشحال به نظر می‌رسم بازی می‌کنم یا نه؟ بسیاری از مردم می‌توانند با این موضوع ارتباط برقرار کنند و بگویند که این به آنها کمک می‌کند تا بر موقعیت‌های دشوار خود غلبه کنند زیرا می‌بینند که همه همیشه خوشحال نیستند. من جامعه‌ام را حول محور صداقت و حمایت تشکیل دادم که امسال نیز واقعاً به من کمک کرد.

شما در بیان مخالفت با تهاجم روسیه به اوکراین بسیار شجاع و علنی بوده‌اید. چند ماه گذشته چگونه بوده است؟ آیا از دنیای شطرنج و/یا جامعه Twitch حمایت دریافت کرده‌اید؟

چند ماه گذشته چالش‌برانگیز، استرس‌زا، ناراحت‌کننده و بسیاری اوقات بی‌انگیزه بود. اما در عین حال همیشه احساس می‌کردم دوستان زیادی دارم – بسیاری از آنها را هرگز ندیده‌ام و نمی‌دانم که آیا هرگز آنها را ملاقات خواهم کرد یا نه – اما افراد زیادی از من حمایت می‌کردند، هم از نظر عاطفی و هم از نظر مالی.

Chess.com همچنین همیشه بسیار حامی بود و چیزهای زیادی را که برای مراقبت از خودم باید انجام می‌دادم درک می‌کرد، اما اساساً از ابتدای حمله، نمی‌توانستم ساکت بمانم و فقط به آن نگاه کنم. من سعی می‌کردم به جمع‌آوری کمک‌های مالی برای پناهندگان کمک کنم و دائماً در کانال خود در مورد آن بحث می‌کردم. می‌دانم که بسیاری از استریمرها از این کار اجتناب کردند، زیرا قرار بود به وجهه، جامعه‌شان آسیب برساند، یا مقداری درام یا عنصر منفی اضافی را به استریم آنها وارد کند، که با هدف کلی آنها از کانال همخوانی ندارد. برای من مهم نبود. فکر می‌کردم اگر کانال من را نابود کند، خوب است، فقط می‌خواستم حقیقت را بگویم و می‌خواستم مردم بدانند چه احساسی دارم و درباره آن چه فکر می‌کنم.

در ابتدا، افراد زیادی هم داشتم که می‌آمدند و من را متهم می‌کردند که سعی می‌کنم فقط تبلیغات دنبال کنم و از موقعیت به نفع خودم استفاده کنم، اما فکر می‌کنم آنها به سرعت متوجه شدند که من بیشتر از چیزی که بتوانم از آن بهره ببرم، از این موضوع آسیب دیدم. من واقعاً از حمایت جامعه متأثر شدم. آنها با تمام ابتکارات جمع‌آوری کمک‌های مالی که داشتم، بلافاصله با من همراه شدند. زمانی که من با استاد بزرگ اوکراینی آنتون کروبوف استریم داشتم، حمایت زیادی از جامعه خود داشتیم.

بعداً از من نیز دعوت شد تا به استریم استاد بزرگ هیکارو ناکامورا بپیوندم و پشتیبانی فوق‌العاده‌ای وجود داشت. ما بیش از 135,000 دلار در یک روز جمع‌آوری کردیم. پس از آن، همه چیز در زندگی شخصی من سخت‌تر و سخت‌تر شد زیرا نتوانستم به روسیه برگردم و پرداخت‌های توییچ من به حالت تعلیق درآمد.

زوج مسن در حال بازی شطرنج

بارها از من پرسیده شد: “چرا استریم را متوقف نمی‌کنی؟” اما من نمی‌توانم. این به من کمک می‌کند تا این همه حمایت جامعه را احساس کنم و مرا تشویق می‌کند که پیام‌های روس‌هایی را ببینم که به استریم من می‌آیند و می‌گویند: “از اینکه صدای ما هستید متشکرم و واقعاً از کاری که انجام می‌دهید قدردانی می‌کنیم، زیرا ما نمی‌توانیم آن را انجام دهیم.” همچنین، مردم اوکراین می‌آیند و می‌گویند از شما برای صحبت و شجاعت تشکر می‌کنم.

من به خصوص فکر نمی‌کردم شجاع باشم، فقط آنچه را که احساس می‌کردم بیان کردم. عکاسی شطرنج نیز واقعاً پشتیبان خوبی برای من بود. می‌توانستم برای چند ساعت کاملاً از واقعیت جدا شوم و فقط در انجام کاری که دوست دارم غوطه‌ور شوم و سعی کنم مهارت‌هایم را بهبود ببخشم و زوایای جدید، راه‌های جدید بیابم، و Chess.com در اینجا بسیار حامی بود.

بزرگ‌ترین قدردانی من از جامعه، مودهایم، و حامیان دیرینه‌ام می‌شود، که به مرور زمان دوستان من نیز شدند. آنها همیشه در کنار من بودند، همیشه از اهدافی که برایم مهم هستند حمایت کردند، با من خندیدند، با من گریه کردند و مرا تشویق کردند تا فردی باشم که امروز هستم.

“من عاشق این پرتره از استاد بین‌المللی زنان جنیفر شاهاد هستم. به نظر می‌رسد که او در حال ژست گرفتن است، اما در واقع اینطور نیست. ما مدتی را صرف تلاش کردیم تا عکسی برای آخرین کتاب او “شطرنج ملکه‌ها” (Chess Queens) بگیریم، که در آن زمان هنوز در مرحله تکمیل بود. ما هیچ چیزی را دوست نداشتیم، بنابراین من شروع به صحبت با او در حالی که هنوز عکس می‌گرفتم، کردم و این عکس را گرفتم که هر دو از آن بسیار راضی بودیم. این نشان می‌دهد که بهترین عکس‌ها گاهی اوقات زمانی گرفته می‌شوند که ژست گرفته نشده‌اند و فقط لحظه‌ای واقعی در طول یک عکاسی ثبت می‌شود.”

– ماریا املیانوا

استریمرهای شطرنج چطور؟

من استریم‌های هیکارو را خیلی دوست دارم. ممکن است تعصب داشته باشم زیرا با او هم کار می‌کنم، اما او قطعاً بهترین استریمر شطرنج است. آمار و ارقام نشان می‌دهند که او حتی در خارج از شطرنج مشهور است و چقدر سریع رشد کرده است. او در این کار طبیعی است و تیم حرفه‌ای دارد که من نیز سعی می‌کنم از آنها یاد بگیرم. کار کردن با او فوق‌العاده است، و من واقعاً از این فرصت سپاسگزارم – اما حتی اگر این اتفاق نمی‌افتاد، باز هم همیشه دوست داشتم استریم‌های او را تماشا کنم.

و من فکر می‌کنم آنا کراملینگ نیز. او بسیار پرانرژی است و همچنین دوست خوبی برای من است. من می‌خواهم استریم خود را طوری توسعه دهم که هم به روش خودم باشد، بلکه مانند او پرانرژی‌تر باشد، و سعی می‌کنم راه‌های دیگری برای بهبود آن پیدا کنم. فکر می‌کنم او و هیکارو مورد علاقه من هستند.

آنچه استاد فیده زنان الکساندرا بوتز برای جامعه انجام داد، دیوانه‌کننده است. او واقعاً شطرنج را به سطح بعدی برد و آن را “باحال” کرد! من همیشه عاشق استریم با او بودم و همچنین چیزهای زیادی از او یاد گرفتم. و همچنین نمسکو [استاد بزرگ زنان نمو ژو]، که بدون شک سریع‌ترین رشد را در استریم جدید شطرنج داشت.

و البته، من یکی از طرفداران پر و پا قرص آنا رودولف هستم، که همه ما از او بیشتر آموختیم: او یک OG واقعی در تولید محتوا و مدیریت حرفه‌ای یک کانال یوتیوب است. اولین همکاری من با او بود. او در تمام استریم از من مراقبت می‌کرد زیرا من اشتباهات زیادی مرتکب شدم! او واقعاً صبور بود و شیرین‌ترین فردی است که من تا به حال ملاقات کرده‌ام. من دوست دارم به استریمرهای بیشتری اشاره کنم، اما فضای کافی نداریم. من بسیار خوشحالم که بخشی از این انجمن شگفت‌انگیز هستم زیرا به یکدیگر کمک می‌کنیم تا بازی را توسعه دهیم.

به یادماندنی‌ترین یا هیجان‌انگیزترین لحظه‌ای که تا به حال در استریم داشته‌اید چه بوده است؟

آیا میم “پرندگان با دست” (Birds With Arms) را می‌شناسید؟ به عنوان یک شوخی، من برخی از هشدارهای مشترک جدیدم را با قطعه‌های بسیار کوتاهی از آن پرندگان که در حین حرکت دست‌هایشان چیزهای مختلفی می‌گویند جایگزین کردم… و همچنین هشدارهای ویژه‌ای برای 5، 10 یا 20 مشترک با استعداد داشتم، زیرا ارزش زیادی به آن اضافه می‌کند برای افرادی که عاشق آن هشدارهای خاص هستند. آنها می‌توانند واقعاً پر سر و صدا و خنده‌دار باشند.

اما اینها برای مشترکین تکی بودند، و چیزی که من متوجه نشدم این است که وقتی شخصی تعداد زیادی از مشترکین را به صورت ناشناس از طریق Streamlabs اهدا می‌کند، به عنوان اشتراک‌های تکی انجام می‌شود. بنابراین این هشدارهای خنده‌دار و کمی مشمئزکننده با پرندگان به مدت یک ساعت یکی پس از دیگری شروع شد – و بنابراین در ماه می، استریم‌های واقعاً دیوانه‌کننده‌ای داشتیم، و گاهی اوقات پرندگان ساعت‌ها می‌رفتند.

تصویر فانتزی از مهره سرباز و ملکه

من در نهایت بیش از 3000 مشترک داشتم و تقریباً مطمئن هستم که بیش از 20 یا 30 نفر به طور ناشناس این کار را انجام می‌دادند زیرا در زمان‌های مختلف روز این کار را می‌کردند. ما فقط یک کلمه را ذکر می‌کنیم و ناگهان بمب دیگری از این زیرمجموعه‌ها می‌شود. آهنگ Stayin’ Alive از Bee Gees در تمام آنها پخش می‌شد و بدون توقف ادامه داشت. در پایان برخی از آن استریم‌ها سردردهای وحشتناکی داشتم، اما خیلی خنده‌دار بود. فکر نمی‌کنم تا به حال آنقدر در استریم من خندیده باشم. این فقط یک جنون بود هر روز برای چند هفته.

و “وندی” اینگونه به دنیا آمد:

لذت‌بخش‌ترین تورنمنت‌ها برای عکاسی

فکر می‌کنم مورد علاقه من تورنمنت کاندیداها است زیرا ترکیبی از یک تورنمنت با ریسک بالا است و همچنین بیش از دو بازیکن دارد. سازمان همیشه در سطح بسیار بالایی قرار دارد و بازیکنان همیشه تمرکز زیادی دارند.

چالش این که بتوانم برخی از احساسات خاص و لحظات خاص را از بازیکنان ثبت کنم، چیزی است که من را مجذوب خود می‌کند. اگر به رویدادی می‌روید که خطر کمتری دارد، صحبت کردن با بازیکنان و درخواست کاری از آنها ساده‌تر است. در کاندیداها کاملاً متفاوت است. تقریباً قطع کامل ارتباط با بازیکن به عنوان دوست شما وجود دارد، و فقط این پیوند حرفه‌ای است. من واقعاً از آن لذت می‌برم، سعی می‌کنم چیز خاصی را در آنجا پیدا کنم.

البته دومین مورد علاقه من، المپیاد شطرنج است، زیرا غیرممکن است که از تماشای پر جنب و جوش، رنگارنگ و پر هیجان این همه ملت و بازیکنان از سراسر جهان لذت نبریم. فکر می‌کنم بیشترین عکس‌ها را در آنجا می‌گیرم، هزاران عکس در روز، و هنوز هم در حال بررسی آنها هستم. البته المپیاد همچنین اولین تورنمنت من بود که در آن تا حدودی حرفه‌ای کار کردم، بنابراین به نوعی برای من یک تورنمنت تغییر دهنده زندگی بود.

“کاپیتان‌های تیم ازبکستان و هند 2 به ترتیب، استاد بزرگ ایوان سوکولوف و رامش، هر دو از نزدیک بازی بین تیم‌های خود را دنبال می‌کنند. وضعیت بدن ایوان قابل توجه است؛ تقریباً می‌توانید درد او را احساس کنید که متوجه می‌شوید تیم تقریباً قطعاً در حال شکست در مسابقه است (به نظر می‌رسید که نتیجه 1-3 به نفع اعجوبه‌های هندی خواهد بود) و شانس کسب طلا. بعدها، میز یک، استاد بزرگ نادربک عبدوستارف، بازگشتی باورنکردنی داشت و استاد بزرگ گوکش را شکست داد و بازی را به تساوی کشید.”

– ماریا املیانوا

برخی از عکس‌های شما از نامزدهای امسال واقعاً باورنکردنی بودند.

نمی‌دانم آیا موقعیتی که در آن قرار دارم بر دیدگاه من تأثیر گذاشته و باعث شده که خودم را بیشتر به چالش بکشم. من همچنین زیاد تصاویر را پخش می‌کردم و در استریم نشان می‌دادم. فکر می‌کنم این نیز برای من بسیار مهم و لذت‌بخش است.

هنگامی که من به تصاویر با جامعه خود نگاه می‌کنم و آنها را در استریم ویرایش می‌کنم، واقعاً دیدگاه دیگری به دست می‌آورم. برخی از تصاویر که من واقعاً فکر نمی‌کردم چیز خاصی باشند، آنها می‌گویند شگفت‌انگیزند! این به من کمک می‌کند تا ببینم ممکن است نسبت به کار خودم بیش از حد قضاوت‌کننده باشم و بسیاری از عکس‌ها را که در واقعیت بسیار خوب هستند، کنار بگذارم. و برعکس، آنها همچنین گاهی اوقات واقعاً چیزی نسبت به عکسی که من واقعاً دوست دارم احساس نمی‌کنند و من در مورد آن تجدید نظر می‌کنم. بنابراین نگاهی دوباره به عکس‌ها بسیار مهم است و شاید به من کمک کرد تا کارم را در مادرید ارتقا دهم.

By روژین محمدی

من26 سالمه و مهندس نرم افزارم که در شرکت آچمز استور مشغول به کار هستم با من همراه باشید که مقاله های جذاب شطرنجی رو براتون بزارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *