مرد وحشی

 

سریال گامبی وزیر (The Queen’s Gambit) و بازتاب آن بر شطرنج

شطرنج به لطف سریال “گامبی وزیر” (The Queen’s Gambit)، یک اثر موفق از نتفلیکس که به داستان صعود یک شطرنج‌باز زن جوان آمریکایی به جایگاه قهرمانی جهان می‌پردازد، دوباره مورد توجه قرار گرفته است. این سریال اگرچه بسیار جذاب است، اما ممکن است از پرداختن به عمق مسائل جامعه‌شناختی مرتبط با تجربه زن بودن بث هارمون در دنیای شطرنج غافل مانده باشد. با این حال، در دنیای واقعی، برای زنی که به طور جدی درگیر صحنه شطرنج است، نادیده گرفتن چالش‌های جنسیتی بسیار دشوارتر است.

تعیین دقیق تعداد بازیکنان زن فعال در شطرنج دشوار است، اما بیشتر تخمین‌ها بین 5 تا 15 درصد متغیر است. هو ییفان تنها زن در 100 بازیکن برتر فیده (فدراسیون جهانی شطرنج) است که در حال حاضر در رتبه 86 قرار دارد. جودیت پولگار، بالاترین رنکینگ تاریخ در میان بازیکنان زن، در سال 2005 به رتبه هشتم جهان رسید. با این وجود، تاکنون هیچ زنی به مقام قهرمانی جهان در بخش آزاد دست نیافته است.

این وضعیت، سوالی ناخوشایند را مطرح می‌کند: در یک بازی که بر توانایی ذهنی و نه قدرت بدنی متکی است، چرا چنین شکاف جنسیتی قابل توجهی در رنکینگ‌های شطرنج وجود دارد؟ اگر زنان واقعاً با مردان برابرند، چرا این برابری در رده‌بندی‌ها منعکس نمی‌شود؟

زنان در شطرنج: واقعیت‌ها و چالش‌ها

برخی از ذات‌گرایان زیست‌شناختی در تلاش برای پاسخ به این سوال، ادعا می‌کنند که زنان ذاتاً قادر به رقابت در شطرنج با استانداردهای مشابه مردان نیستند. آنها معتقدند که این تفاوت ناشی از ساختار مغز است. بابی فیشر، یکی از بزرگترین شطرنج‌بازان تاریخ، نیز چنین نظری داشت. او ادعا می‌کرد که زنان در مقایسه با مردان “احمق” هستند و “مانند مبتدیان” شطرنج بازی می‌کنند. ذات‌گرایان بیولوژیکی، زنانی را که به سطوح بالای شطرنج می‌رسند، به جای اثبات توانایی‌های زنان، به عنوان استثنا در نظر می‌گیرند.

در نگاه اول، ذات‌گرایی بیولوژیکی ممکن است در دنیایی که حداقل تظاهر به فراهم کردن فرصت‌های برابر برای زنان و مردان دارد، منطقی به نظر برسد. همچنین این واقعیت وجود دارد که مردان و زنان تفاوت‌های عصبی قابل مشاهده‌ای دارند: وزن مغز مردان 10 درصد بیشتر از مغز زنان است، اگرچه هیچ مدرکی مبنی بر تأثیر این موضوع بر هوش وجود ندارد.

عبارت “بدون مدرک” در این بحث بسیار تکرار خواهد شد. به طور خلاصه، مطلقاً هیچ مدرک بیولوژیکی مبنی بر تفاوت مهارت‌های شطرنج بین مردان و زنان وجود ندارد. یک مغز بالغ، تحت تأثیر فرهنگی است که در آن پرورش یافته، و ما دائماً نمونه‌هایی از تعامل بین زیست‌شناسی و فرهنگ را مشاهده می‌کنیم. مطالعه‌ای که توسط کوترو و همکاران در سال 2018 انجام شد، تفاوت‌های مهارت‌های ناوبری را بر اساس جنسیت بررسی کرد و به این نتیجه رسید که هر چه شاخص برابری جنسیتی یک کشور پایین‌تر باشد، تفاوت جنسیتی در مهارت‌های ناوبری بیشتر است. مسیرهای مغزی، به جای اینکه یک قطعه ثابت و از پیش تعیین‌شده باشند، بر اساس تجربه شکل می‌گیرند و دائماً در حال تکامل و تغییر ظرفیت‌های خود هستند.

 

مهره های شطرنج و دستی که مهره شاه را گرفته است

 

جینا ریپون در کتاب خود با عنوان «مغز جنسیت‌زده»، افسانه تفاوت‌های ذاتی مغز زن و مرد را رد می‌کند. فراتر از «پنج اونس گمشده» (اشاره به تفاوت وزن مغز)، عصب‌شناسان مدرن نتوانسته‌اند هیچ تفاوت قطعی یا تعیین‌کننده‌ای در ساختار یا عملکرد مغز بین مردان و زنان بیابند. در عوض، او توضیح می‌دهد که «دنیای جنسیت‌زده»، «مغزهای جنسیت‌زده» را تولید می‌کند. در بدترین حالت، مغز به اندازه ریه‌ها یا کبد جنسیت‌زده نیست: این دنیایی است که ما در آن متولد شده‌ایم که ماده خاکستری ما را “آبی” یا “صورتی” می‌کند. همچنین شایان ذکر است که وزن همه اندام‌ها در یک طیف قرار دارد و هیچ‌کس پیشنهاد نمی‌کند که بینی سنگین‌تر باعث بهتر بوئیدن فرد می‌شود. چرا باید همین استدلال نادرست را در مورد مغز به کار برد؟

ذات‌گرایی بیولوژیکی کاملاً منسوخ شده است و تنها به تقویت فانتزی برتری مردانه کمک می‌کند. بنابراین، اکنون که کاملاً ثابت شده است هیچ تفاوت عصبی وجود ندارد که بتواند فقدان قهرمانان زن جهان را توضیح دهد، چه عوامل دیگری در این میان دخیل هستند؟ آنچه باقی می‌ماند ترکیبی از عوامل جامعه‌شناختی و آماری است.

خواهران پولگار و تاثیر خانواده در شطرنج

داستان خواهران پولگار به تنهایی باید ذات‌گرایان را وادار به تجدید نظر در دیدگاه‌هایشان کند. لازلو پولگار سه دختر داشت و هر سه نفر آنها را به نابغه‌های شطرنج تبدیل کرد: میزان موفقیت او 100% بود. جودیت پولگار در اوج دوران بازی خود، رتبه هشتم جهان را داشت. فرضیه لازلو ساده بود: هر کودکی، اگر قبل از چهار سالگی شروع به مطالعه کند و در شش سالگی بر روی یک زمینه تخصصی تمرکز کند، می‌تواند در رشته انتخابی خود به نابغه تبدیل شود. صرف نظر از مباحث اخلاقی درباره اجبار کودکان به یک عمر شطرنج، داستان پولگار روایتی قانع‌کننده است و ثابت می‌کند که وقتی به دختران فرصت‌های قوی، دسترسی برابر به حمایت و محیطی داده می‌شود که در آن موفقیت آنها یک انحراف تلقی نشود، آنها کاملاً قادر به رقابت در بالاترین سطوح شطرنج هستند.

تعداد بسیار کمی از افراد – زن یا مرد – به اندازه خواهران پولگار تشویق و حمایت می‌شوند. ایرا تولچین ایمرگلوک، روزنامه‌نگار، به تجربه خود در شطرنج به عنوان یک دختر جوان در روسیه اشاره می‌کند. او می‌گوید که برای اولین بار در زندگی‌اش هنگام بازی شطرنج “شادی واقعی” را تجربه کرد، اینکه برای مدتی شطرنج تنها چیزی بود که او و دوستانش درباره آن صحبت می‌کردند و لحظاتی از “لذت” خالص وجود داشت. با این حال، والدین او چندان مشتاق نبودند و او را به سمت پیانو “سوق” دادند. تجربه او تنها یک نمونه است، اما می‌توان تصور کرد که این سناریو به طور مداوم تکرار می‌شود. حتی با وجود توانایی مساوی برای یادگیری شطرنج در سطوح بالا، تفاوت زیادی ایجاد نمی‌کند اگر دختران این فرصت را پیدا نکنند. بسیاری هنوز شطرنج را “بازی پسرانه” می‌دانند و دختران به سادگی فضای لازم برای تقویت مهارت‌های خود را ندارند.

البته، این فقط عدم تشویق نیست. مسئله زمان و اولویت‌هاست. به خوبی ثابت شده است که برای مثال، زنان بخش عمده‌ای از کارهای خانه را انجام می‌دهند. تحلیل انجام شده در سال 2016 توسط اداره آمار ملی بریتانیا نشان داد که زنان 60 درصد بیشتر از مردان کار بدون دستمزد انجام می‌دهند. مطالعه‌ای در سال 2019 به رهبری مک‌مون به نتایج مشابهی رسید: زنان 16 ساعت کار بدون دستمزد در هفته انجام دادند، در حالی که مردان تنها 6 ساعت. در 93 درصد از زوج‌های مورد بررسی، زنان اکثر کارها را انجام دادند. این شکاف حتی زمانی که زنان شاغل و پردرآمدتر از همسرانشان هستند نیز باقی می‌ماند: مطالعه‌ای در سال 2014 به رهبری بسن-کاسینو به این نتیجه رسید که هر چه یک زن درآمد بیشتری داشته باشد، همسرش کارهای خانه کمتری انجام می‌دهد.

این شکاف در نیروی کار بدون دستمزد از سنین پایین آغاز می‌شود. لام و همکارانش (2016) دریافتند که دختران جوان کارهای بیشتری نسبت به پسران جوان انجام می‌دهند و زمانی که مادران ساعات بیشتری را بیرون از خانه می‌گذراندند، دختران بیشتر کارهای اضافی را بر عهده می‌گرفتند. یونیسف گزارش می‌دهد که دختران به طور متوسط 40 درصد بیشتر از پسران کارهای خانه را انجام می‌دهند. واضح است که زنان و دختران در این زمینه با نابرابری مواجه هستند. فقدان نامتناسب وقت آزاد، بدیهی است که به کاهش موفقیت آنها در شطرنج کمک می‌کند.

با توجه به عدم موفقیت، مطالعه‌ای در سال 2008 به رهبری مریم بلالیچ به ذات‌گرایی بیولوژیکی به عنوان “توضیح رایج برای تعداد کم زنان در سطوح بالای فعالیت‌های فکری نیازمند” اشاره می‌کند. با این حال، آنها به صراحت بیان می‌کنند که “در واقعیت، شکاف عملکردی بسیار کمی به نفع مردان برای توضیح تئوری‌های غیرآماری وجود دارد.” یک اشتباه منطقی در نتیجه‌گیری اینکه تفاوت‌های جنسیتی در بازیکنان برتر بیولوژیکی است، وجود دارد. به طور خلاصه، این مطالعه نتیجه می‌گیرد که “اختلاف بزرگ در عملکرد برتر شطرنج‌بازان مرد و زن را می‌توان تا حد زیادی به یک واقعیت آماری ساده نسبت داد – مقادیر شدیدتری در جمعیت‌های بزرگ‌تر یافت می‌شود.” به این معنا که هر چه تعداد افراد در یک گروه بیشتر باشد، احتمال اینکه افراد درون آن گروه به نحوی غیرعادی باشند، بیشتر است. این واقعیت که تقریباً 90 درصد بازیکنان مرد هستند، به این معنی است که طبیعتاً انحراف بیشتری در تعداد آنها وجود دارد. این یک بازی اعداد است، نه بحث برتری مردانه.

 

دستی که مهره سیاه سرباز را گرفته است

 

«تهدید کلیشه‌ای» – نگرانی از اینکه ممکن است فرد هدف کلیشه‌های منفی باشد – یکی دیگر از عوامل بالقوه در عدم موفقیت زنان در شطرنج است. در مطالعه‌ای که توسط ماس و همکاران (2008) انجام شد، زمانی که زنان به اشتباه تصور می‌کردند که با زنان دیگر بازی می‌کنند، تقریباً 50 درصد مواقع برنده شدند. ماس خاطرنشان می‌کند که افت عملکرد زمانی که کلیشه‌های شطرنج جنسیتی به آنها یادآوری می‌شد و زمانی که می‌دانستند حریفشان مرد است، “قابل توجه” بود. جالب‌تر از همه این یافته‌ها این بود که زنان وقتی می‌دانستند دارند نقش یک مرد را بازی می‌کنند، در مقابل همان حریف ضعیف‌تر عمل می‌کردند، در مقایسه با زمانی که به آنها گفته می‌شد در نقش یک زن بازی می‌کنند.

زنان، به‌ویژه آن‌هایی که زمان زیادی را به صورت آنلاین، خواندن اخبار شطرنج یا تعامل با جامعه گسترده‌تر می‌گذرانند، کلیشه‌های تقریباً ثابتی را تجربه می‌کنند. هر کسی که پنج دقیقه را در انجمن‌های شطرنج سپری کرده باشد می‌داند که سوالات مربوط به تفاوت‌های جنسیتی در سطح مهارت‌ها با فرکانس نگران‌کننده‌ای مطرح می‌شود و با زنان با تحقیر قابل مشاهده‌ای برخورد می‌شود. بدیهی به نظر می‌رسد که محیطی که در آن به ندرت به زنان احترام گذاشته می‌شود، بر توانایی، انگیزه و تمایل زن برای ارائه بالاترین استانداردهای خود تأثیر می‌گذارد.

نگرش‌های منفی علیه زنان در شطرنج

متاسفانه، زنان تنها از سوی کاربران ناشناس اینترنت درباره کمبودهای خود نمی‌شنوند؛ آنها این موضوع را از سوی حرفه‌ای‌های رده‌بالا نیز می‌شنوند. اوا رپکوا، رئیس کمیسیون شطرنج زنان در فیده (فدراسیون جهانی شطرنج)، حتی خود معتقد است که زنان ذاتاً در شطرنج ناتوان هستند و پیشنهاد می‌کند که دختران به طور طبیعی برای “گل‌آرایی” مناسب‌ترند. چگونه قرار است دختران از زنی الهام بگیرند که کاملاً به آنها اعتقادی ندارد؟ این یک عدم تطابق حیرت‌انگیز بین جایگاه و شخص است و به خوبی نشان می‌دهد که چقدر نگرش‌های منفی علیه زنان در فرهنگ شطرنج ریشه دوانده است. شنیدن چنین چیزی از مردان جای تعجب ندارد. اما از سوی زنان دیگر، این یک خیانت کامل است.

نایجل شورت، استاد بزرگ انگلیسی و همچنین نایب رئیس فیده، در سال 2015 اظهار داشت که زنان در شطرنج بدتر از مردان هستند و توضیح داد که مسئله این نیست که زنان کمتر باهوش هستند، بلکه فقط “متفاوت” هستند. او معتقد است که همسرش در احساسات بهتر است و خودش در رانندگی بهتر. نایجل شورت، که در هفده سالگی مدرسه را رها کرد تا تمام وقت خود را روی شطرنج متمرکز کند، هیچ تحصیلاتی در زمینه علوم اعصاب ندارد. اگرچه به نظر می‌رسد او اعتقاد دیگری دارد، اما تسلط بر شطرنج به هیچ حوزه دیگری منتقل نمی‌شود، به خصوص نه حوزه‌ای به پیچیدگی مغز. او مطلقاً هیچ تخصصی در این زمینه ندارد و اینکه او خلاف آن را تظاهر کند، اوج شارلاتانیسم است.

ادعاهای شورت و رپکوا درباره نوعی مهارت عصب‌شناختی ذاتی جنسیتی، توسط جینا ریپون صرفاً به عنوان بازتعریفی از این استدلال که زنان از هوش کمتری نسبت به مردان برخوردار هستند، یاد می‌شود. این فقط راه دیگری برای طرد زنانی است که تلاش می‌کنند از نقش‌های تعیین‌شده اجتماعی خود خارج شوند. باز هم، مطلقاً هیچ مدرکی وجود ندارد که مغز مرد و زن دارای مهارت‌های متفاوتی هستند – هیچ چیز نشان نمی‌دهد که زنان ذاتاً در احساسات، گل‌آرایی یا جامعه‌شناسی بهتر هستند، و هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد مردان ذاتاً در مهندسی یا ریاضی یا فیزیک بهتر هستند. عمیقاً شرم‌آور است که “رهبران” جامعه شطرنج همچنان به ایده‌های باستانی و غیرعلمی که حتی در دهه 1950 نیز منسوخ به نظر می‌رسیدند، چسبیده‌اند.

تمایل به رفتار با زنان به عنوان یک کالا از فیده به جامعه شطرنج آنلاین سرازیر می‌شود. استریمر QTCinderella به طور مفصل درباره تجربه وحشتناک خود در طول مسابقات Pogchamps صحبت کرده و از تبعیض جنسی و سمی بودن فرهنگ شطرنج سخن گفته است. او اظهار داشت که ظاهرش به گونه‌ای موضوع گفت‌وگو بوده است که هرگز برای شرکت‌کنندگان مرد مطرح نبوده و شکایتی از او در chess.com به دلیل “خشن” بودن ثبت شده، علی‌رغم اینکه شوخی‌هایش، هر چیزی، از بازیکنان مرد خام‌تر نبوده است.

تبعیض و آزار جنسی در جامعه شطرنج

 

دختری که به صفحه شطرنج نگاه می کند

 

الکساندرا بوتز، یکی از برجسته‌ترین شطرنج‌بازان زن، در مورد تبعیض جنسی که دریافت کرده صحبت کرده و گفته است که “رفتار غارتگرانه عادی شده است” و توضیح می‌دهد که به دلیل کمبود بازیکنان زن، بسیاری از مردان به “شکار” زنان و دختران می‌روند. بوتز می‌گوید مردان شطرنج کاملاً مایلند از سن و موقعیت خود برای سوءاستفاده از دخترانی که با آن‌ها روبرو می‌شوند استفاده کنند و تجربیات خود را از زمانی که او چهارده ساله و مست، طعمه مردی بیست ساله شد، بازگو می‌کند.

به نظر من بدیهی است که در یک محیط کاملاً تحت سلطه مردانه، زنان و دختران از نظر امنیت شخصی در مضیقه خواهند بود. با این حال، به نظر می‌رسد در اینجا نقطه کوری نیز برای بسیاری از مردان خوب و مهربان وجود دارد، به این صورت که آنها فکر می‌کنند تجربه جنسیت‌گرایی غیرعادی است. این درست نیست. فرهنگ شطرنج غرق در آن است. تک تک زنانی که با آنها صحبت می‌کردم، داستان‌هایی داشتند که به من می‌گفتند درباره تحقیر شدن، تعقیب شدن، و اینکه به طور مداوم و بی‌وقفه کمتر از همتایان مرد خود شایسته تلقی می‌شوند. این یک هنجار است و وانمود کردن به خلاف آن، مشکل را تشدید می‌کند.

تمایل برخی از مردان به واکنش با ناباوری خشمگینانه هنگام باخت در مقابل یک زن، کاملاً نشان‌دهنده عدم احترامی است که برای ما قائل هستند. در سال 2008، ایلمارس استاروستیتس، استاد بزرگ لتونی، آنا رودولف، یک استاد بین‌المللی مجارستانی را متهم کرد که از طریق لوله بالم لب خود، سیگنال‌هایی دریافت کرده است. چنین اتهامی به قدری مضحک است که اصلاً نباید تأیید شود، اما رودولف همچنان مجبور بود برای chessdom.com بیانیه‌ای ارائه دهد و بی‌گناهی خود را اعلام کند. در اینجا کدام یک غیرقابل باورتر است: اینکه زنی در حال انتقال مخفیانه اطلاعات به یک لوله بالم لب است، یا اینکه او به سادگی از سایر بازیکنان در آن موقعیت پیشی گرفته است؟ این واقعیت که بسیاری از مردم فکر می‌کردند اولی حیرت‌آور است.

یکی از دوستانم که خودش دارای عنوان استاد شطرنج است، مکالمه‌ای را با مردی که او را شکست داده بود، به من نشان داد، که در طی آن مرد ادعا کرد “قبلاً هرگز به یک زن نباخته است”، “زنان نمی‌توانند [او] را شکست دهند” و به خود می‌بالید که چندین استاد بزرگ زن را شکست داده است. او نمی‌توانست تصور کند که زنی او را شکست دهد. هر دوی ما فکر می‌کردیم که او در واقع از آن به عنوان یک تعریف و تمجید یاد کرده است، اما نکته‌ای برای هر مردی که این را می‌خواند: هیچ‌کدام از ما این نظر را تعریفی نمی‌دانستیم. این مفهوم که بازیکنان زن خوب، انحراف از هنجار هستند – اینکه زن بودن یک نقص اجتناب‌ناپذیر است – به سادگی یک تعریف و تمجید نیست.

همین دوست، وقتی به او گفتم دنبال بازیکنان زن هستم تا برای این مقاله صحبت کنم، با شک و تردید شدید واکنش نشان داد. در نهایت حق با او بود. چهار ماه طول کشید تا زنان کافی را پیدا کنم که مایل بودند با من صحبت کنند و هیچ کدام از آنها نمی‌خواستند نامشان فاش شود.

 

دختری که شطرنج بازی می کند

 

تجربه عدم امنیت و آزار در محیط‌های شطرنج

یکی دیگر از دوستان به نوع عجیبی از پویایی اشاره کرد که خودم آن را تجربه کرده‌ام: بازیکنان زن مدام توسط دیگر بازیکنان مرد تحت نظرند.

و در مورد خودم؟ من در سرورهای دیسکورد بوده‌ام که در آن شطرنج‌بازان آشکارا پورنوگرافی نرم‌افزاری پست کرده‌اند. (البته فقط در مورد دختران.) من فکر نمی‌کنم حتی در این مورد سوءنیت وجود داشته باشد: من فکر می‌کنم که زنان در جامعه شطرنج آنقدر درجه دوم هستند که برای اکثر مردان هرگز به ذهن نمی‌رسد که یک زن ممکن است در حال خواندن چت باشد. آنها هرگز به این فکر نمی‌کنند که پست کردن تصاویر زنان منفعل و جنسی‌شده ممکن است محیطی را ایجاد کند که در آن ما احساس راحتی یا استقبال نکنیم. انتقاد از این افراد به طور خاص دشوار است، اما زمانی که مدیران دقیقاً همان کارها را انجام می‌دهند، اوضاع بدتر می‌شود: دیوید لادا، مدیر ارشد بازاریابی و ارتباطات فیده، یک حساب کاربری تامبلر دارد که در آن جریان نسبتاً ثابتی از زنان نیمه برهنه زیبا را پست می‌کند. او همین کار را در یکی از حساب‌های توییتر خود نیز انجام می‌دهد. هر دو حساب از نام واقعی و چهره واقعی او استفاده می‌کنند. هیچ احساس رازداری یا حریم خصوصی وجود ندارد. به نظر می‌رسد او مشکلی در ارتباط دادن شغل فیده خود با تمایلش به پورنوگرافی نرم ندارد.

من گمان می‌کنم که او از این تصاویر به دلیل شایستگی هنری آنها دفاع کند. ممکن است حقیقتی در آن وجود داشته باشد. با این حال، من می‌پرسم که چرا تنها زنانی که به نظر می‌رسد او همواره از نظر هنری شایسته می‌داند، جوان، زیبا، لاغر و برهنه هستند. من فکر می‌کنم همه ما پاسخ آن را می‌دانیم.

من درخواست‌های ناخواسته‌ای برای مشاوره دوستیابی از افرادی داشته‌ام که به سختی می‌شناسم، صرفاً به این دلیل که یک زن هستم. من غریبه‌هایی داشتم که شماره تلفن من را درخواست کردند – و شماره تلفنشان را به من دادند. تصور می‌شود که من بیشتر از آن چیزی که بتوانم حساب کنم مرد هستم، و متهم شده‌ام که درباره جنسیت خودم به خاطر “نفوذ” دروغ می‌گویم. (آنها چه قدرتی را تصور می‌کنند؟) تقریباً همیشه تنها زن در اتاق هستم، و با وجود اینکه تحمل می‌کنم، می‌فهمم که چرا بسیاری از زنان نمی‌توانند. این یک سطح عظیم از مسئولیت است که مجبور شوید زنانگی را به عنوان یک کل نمایندگی کنید، و بیشتر زنان آن را نمی‌خواهند.

من مجبور شده‌ام بیشتر از آن چیزی که بتوانم حساب کنم زبانم را نگه دارم، از ترس اینکه فوراً به عنوان یک “فمینیست جنگجوی عدالت اجتماعی” طرد شوم. به دلیل رفتار زن‌ستیزانه و نفرت‌انگیزی که در مردان به ظاهر “خوب” دیده‌ام، به سختی می‌توانم به دوستانی که در این جامعه دارم اعتماد کنم. مردان به من گفته‌اند که ترس من برای امنیت خودم غیرواقعی و بیش از حد است، در حالی که زنان به من گفته‌اند نه، این واقع‌بینانه است، شما پارانوئید نیستید، دقیقاً درست می‌گویید.

 

صفحه شطرنج و دختری که مهره های شطرنج را در دست گرفته است

 

من متوجه شده‌ام که محیط کمتر آشکارا خصمانه است، اما هنوز هم آسان نیست. وقتی به باشگاه شطرنج محلی خود پیوستم، همانطور که انتظار می‌رفت تنها زن حاضر بودم و حداقل پنجاه سال از اکثریت آنها جوان‌تر بودم. همان شب اولی که رفتم – اولین تعاملی که با هر یک از اعضای باشگاه داشتم – توسط مردی که حدوداً هشتاد ساله به نظر می‌رسید متوقف شدم. او با صدای بلند به من گفت، در حالی که به من نگاهی می‌کرد که زنان عمیقاً با آن آشنا هستند، که “دوست دارد با [من] بازی کند.” لحن او هیچ شکی برای من باقی نگذاشت که به چه نوع بازی اشاره می‌کند.

این تعامل، لحن را برای کل باشگاه تعیین کرد. هر وقت داشتم بازی می‌کردم، مردها بهانه‌ای برای قدم زدن در اتاق پیدا می‌کردند و – البته تصادفاً – دور میز من سرازیر می‌شدند. به نظر نمی‌رسید این سطح از بررسی در مورد هیچ‌کس دیگری اعمال شود. با من به عنوان “چیز جدیدی” رفتار می‌شد و این خیلی زود خسته‌کننده می‌شود. در مورد بهترین بازی، بارها و بارها توسط مردی که به ندرت به او باختم، به من توصیه کردند. کاملاً واضح است که او اصلاً در موقعیتی نبود که چیزی به من بیاموزد، با این وجود اصرار داشت تا بازی را برای من توضیح دهد که در آن من از او پیشی گرفته بودم.

من هرگز برای امنیت خود در آنجا ترسی نداشتم. اکثریت قریب به اتفاق بازیکنان به نظر می‌رسیدند که با یک ضربه سریع به ساق پا فرو می‌ریزند. علیرغم ناتوانی آنها در برخورد با من به عنوان چیزی غیر از یک کنجکاوی، اکثر آنها مهربان به نظر می‌رسیدند، اگرچه از نظر اجتماعی بی‌دست‌وپا باشند. با این حال، این واقعیت باقی است که تنها زن بودن در اتاق دشوار است. آزاردهنده است که با شما مانند یک نمایشگاه رفتار شود، نه فقط یک عضو دیگر باشگاه که به همان دلیل کسل‌کننده‌ای که بقیه داشتند: بازی شطرنج.

شما را خسته می‌کند. من فقط چند ماه دوام آوردم.

من اغلب به ترک کامل جامعه شطرنج فکر کرده‌ام. اما مسئله این است که من هرگز این کار را نخواهم کرد. برای هر مکالمه‌ای که باعث می‌شود ایمانم به انسانیت تجدید نظر کنم، دو مورد دیگر وجود دارد که دوباره آن را تأیید می‌کند. برای هر کسی که سعی می‌کند احساس حقارت را در من ایجاد کند، کسی وجود دارد که ساعت‌ها با من می‌گذراند و من را در بازی‌های قدیمی راهنمایی می‌کند. این جامعه در مرکز خود استخوان‌های خوبی دارد. با وجود همه چیز، اینجا را دوست دارم.

راهکارها و آینده شطرنج زنان

این مرا به پاراگرافی می‌رساند که با آن مشکل داشتم: هر چیزی که به راه‌حل نزدیک می‌شود. جامعه شطرنج استخوان‌های خوبی دارد، اما پوسیدگی عمیقی نیز دارد و این پوسیدگی از بالا شروع می‌شود. وقتی نایب رئیس فیده فکر می‌کند مغز ما از نظر عملکردی قادر به بازی شطرنج در سطح او نیست، چگونه می‌توانیم به عنوان یک زن موقعیت خود را در شطرنج هماهنگ کنیم؟ وقتی رئیس کمیسیون شطرنج بانوان معتقد است که خانم‌ها برای گل‌آرایی مناسب‌تر از بازی شطرنج هستند؟ من جواب آن را نمی‌دانم. الکساندرا بوتز همین احساسات را بیان کرده است: “من دختران بیشتری را تشویق می‌کنم که وارد فضایی شوند که می‌دانم زشت و سمی است.” آیا این کار درستی است؟ من هم جواب آن را نمی‌دانم.

من می‌خواهم مستقیماً با زنانی که این را می‌خوانند صحبت کنم. من می‌دانم که بسیاری از شما پشت نام‌های کاربری بی‌طرف پنهان شده‌اید. من می‌دانم که بسیاری از شما تمایلی به تعامل با جامعه شطرنج گسترده‌تر ندارید. من این چیزها را می‌دانم، زیرا دوستان زیادی دارم که این را به من گفته‌اند و من خودم آنجا بوده‌ام. و در پاسخ از خودم این سوال را می‌پرسم که اگر در مورد زن بودن من صراحتاً صحبت نمی‌کنم، این به چه کسی کمک می‌کند؟ فکر می‌کنم تعداد زیادی شماره تلفن را دریافت نمی‌کنم، بنابراین به این طریق به من کمک می‌کند.

دختر و رباتی که شطرنج بازی می کنند

 

اما من فکر می‌کنم، در واقعیت، بیشتر به افرادی کمک می‌کند که باور ندارند زنان می‌توانند شطرنج بازی کنند. کسانی که فکر می‌کنند شطرنج هنوز در هسته خود چیزی برای مردان است. من فکر می‌کنم قابل مشاهده بودن به عنوان یک زن بسیار مهم است. اگر هیچ چیز دیگری نباشد، فکر می‌کنم این باعث می‌شود که زنان تازه‌وارد کمتر احساس تنهایی کنند و کمتر از “دیوار مردانگی” در مقابلشان دلهره داشته باشند.

البته این موضوع پیچیده است، همانطور که این واقعیت که من این را به صورت ناشناس می‌نویسم گواه آن است. اگر این را زیر نام کاربری خود بنویسم، واقعاً از امنیت خود می‌ترسم. این به خودی خود نشان‌دهنده یک مشکل بزرگ است و امیدوارم اگر هیچ چیز دیگری این واقعیت را درونی کنید که من و همه شطرنج‌بازانی که در مورد این مقاله با آنها صحبت کرده‌ام، فکر می‌کردیم که یک احتمال غیر صفر وجود دارد که اگر از نامم استفاده کنم، در یک گودال مرده می‌شوم. اگر شما زن نباشید، بسیار آسان است که این را به عنوان پارانویای بی‌اساس رد کنید، اما من زنی هستم که در اینترنت بزرگ شده‌ام، و به طور قطع می‌دانم که اینطور نیست.

پس چه کار دیگری باید کرد؟ به مردانی که این مطلب را مطالعه می‌کنند، از شما می‌خواهم در نظر داشته باشید که آیا اقدامات شما جامعه را به مکان بهتر یا بدتری برای زنان تبدیل می‌کند. از شما می‌پرسم که آیا واقعاً، علی‌رغم آنچه علناً می‌گویید، فکر می‌کنید که زنان ذاتاً ناتوان هستند یا نه، و سپس از شما می‌خواهم که صادقانه در پاسخ خود تأمل کنید. با هر زنی که با آن روبرو می‌شوید به عنوان انسان‌های تمام عیار رفتار کنید، زیرا ما چنین هستیم. ما فقط می‌خواهیم مثل شما شطرنج بازی کنیم.

اگر هر خانمی که این مطلب را می‌خواند بخواهد داستان‌های خود را با ما به اشتراک بگذارد، ما در Lichess (پلتفرم شطرنج آنلاین) دوست داریم آنها را بشنویم. و از من به شما: به بازی ادامه دهید. ما شایسته تجربه همان حمایتی هستیم که بث هارمون داشت. ما نباید به مضحک بودن آن ایده بخندیم. ما به اندازه هر کس دیگری بخشی از این جامعه هستیم و هیچ کس نباید باعث شود که ما احساس دیگری داشته باشیم.

By ژیلا عبدی

سلام دوستان به وبلاگ ما خوش اومدین. من علاقمند به هنر، ادبیات، شعر، موسیقی و البته شطرنج هستم، امیدوارم از این سری مقالات شطرنجی ما لذت ببرید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *