- The Queen’s Gambit
- شطرنج زنان
- دختران پولگار
- احساسات ضد زن در شطرنج
- تبعیض جنسی
- عدم حس امنیت
- پوسیدگی جامعه
The Queen’s Gambit
شطرنج به لطف بازی The Queen’s Gambit، یک نمایش نتفلیکس که به بررسی صعود یک زن جوان آمریکایی به عنوان قهرمان جهان می پردازد، افزایش مجدد علاقه را تجربه می کند. این یک نمایش عالی است، و همچنین میتواند از هرگونه تفسیر جامعهشناختی واقعی در مورد معنای زن بودن بث هارمون در این دنیا چشم پوشی کند. با این حال، در دنیای واقعی، به عنوان یک زن که به شدت در صحنه شطرنج درگیر است، نادیده گرفتن سیاست جنسیتی بسیار دشوارتر است.
مشخص کردن تعداد بازیکنان زن فعال سخت است، اما بیشتر تخمین ها بین 5 تا 15 درصد است. هو یفان تنها زن در 100 بازیکن برتر فیده است که در رتبه 86 قرار گرفته است. جودیت پولگار، بالاترین رتبه بندی بازیکن زن در تمام دوران، در سال 2005 رتبه هشتم را به خود اختصاص داده است. هرگز یک زن که قهرمان جهان باشد وجود نداشته است.
این یک سوال ناخوشایند ایجاد می کند – در یک بازی که بر چابکی ذهنی و نه قدرت بدنی تکیه دارد، چرا چنین شکاف جنسیتی قابل توجهی در رتبه بندی شطرنج وجود دارد؟ اگر زنان واقعاً با مردان برابر هستند، چرا در آن رتبه بندی ها منعکس نمی شود؟
شطرنج زنان
ذاتگرایان زیستشناختی با این ادعا که زنان اساساً قادر به بازی شطرنج با استانداردهای مشابه مردان نیستند، سعی در پاسخ به این سؤال دارند. چیزی در مغز ما وجود دارد. بابی فیشر، یکی از بهترین شطرنج بازان تمام دوران، مطمئناً چنین احساسی داشت. او ادعا کرد که زنان در مقایسه با مردان “احمق” هستند و “مثل مبتدیان” شطرنج بازی می کنند. ذاتگرایان بیولوژیکی معتقدند زنانی که موفق میشوند به ردههای بالای شطرنج راه پیدا کنند، به جای اثبات توانایی زنان، ناهنجاری هستند.
در نگاه اول، به نظر میرسد که ذاتگرایی بیولوژیکی در دنیایی که حداقل تظاهر به فراهم کردن فرصتهای برابر برای زنان و مردان دارد، معنا پیدا میکند. همچنین این حقیقت آشکار وجود دارد که مردان و زنان تفاوتهای عصبی قابل مشاهدهای دارند: وزن مغز مردان 10 درصد بیشتر از مغز زنان است، اگرچه هیچ مدرکی مبنی بر تأثیر این موضوع بر هوش وجود ندارد.
عبارت “بدون مدرک” در این بخش بسیار تکرار خواهد شد. به طور خلاصه، مطلقاً هیچ مدرکی دال بر مهارت های بیولوژیکی متفاوت بین مردان و زنان وجود ندارد. یک مغز بالغ غرق در فرهنگی است که در آن پرورش یافته است و ما دائماً نمونه هایی از تعامل بین زیست شناسی و فرهنگ را می بینیم. مطالعه انجام شده توسط Coutrot و همکاران. (2018) تفاوتهای مهارتهای ناوبری را بر اساس جنسیت بررسی کرد و به این نتیجه رسید که هر چه شاخص برابری جنسیتی یک کشور بدتر باشد، تفاوت جنسیتی در مهارتهای ناوبری بیشتر است. مسیرهای مغز به دور از اینکه یک تکه گوشت ثابت باشد، نر یا ماده مهر و موم شده، بر اساس تجربه شکل می گیرد – دائماً در حال تکامل است و ظرفیت های خود را تغییر می دهد.

جینا ریپون در کتاب خود به نام «مغز جنسیتدار» افسانه تفاوتهای مغز زن و مرد را باز میکند. فراتر از «پنج اونس گمشده»، عصبشناسان مدرن نتوانستهاند هیچ تفاوت قطعی یا تعیینکنندهای در ساختار یا عملکرد بین مردان و زنان بیابند. در عوض، او توضیح میدهد که «دنیای جنسیتشده» «مغزهای جنسیتی» تولید میکند. در بدترین شکل خود، مغز به اندازه ریه ها یا کبد جنسیت ندارد: این دنیایی است که ما در آن متولد شده ایم که ماده خاکستری ما را آبی یا صورتی می کند. همچنین شایان ذکر است که وزن همه اندامها در یک طیف است و هیچکس پیشنهاد نمیکند که بینی سنگینتر باعث بهتر بوییدن فرد میشود. چرا همان استدلال واهی را در مورد مغز اعمال کنید؟
ذات گرایی بیولوژیکی در آب مرده است. این فقط در خدمت ایجاد فانتزی برتری مردانه است. بنابراین، اکنون که کاملاً ثابت شده است که هیچ تفاوت عصبی وجود ندارد که بتواند دلیل فقدان قهرمانان زن جهان باشد، چه چیز دیگری وجود دارد؟ آنچه باقی می ماند ترکیبی از عوامل جامعه شناختی و آماری است.
دختران پولگار
یک داستان به تنهایی باید ذاتگرایان را وادار کند که موضع خود را زیر سوال ببرند. لازلو پولگار سه دختر داشت و سه اعجوبه شطرنج خلق کرد: میزان موفقیتش 100٪ بود. جودیت پولگار در اوج بازی خود، شماره هشت جهان بود. فرض لازلو ساده بود: هر کودکی، تا زمانی که قبل از چهار سالگی شروع به مطالعه کند و در شش سالگی موضوع خود را تخصصی کند، می تواند در رشته انتخابی خود به نابغه تبدیل شود. با وجود مسئله اخلاقی بودن وادار کردن کودکان به یک عمر شطرنج، داستان پولگار حکایتی قانع کننده است و ثابت می کند که وقتی به دختران فرصت های قوی، دسترسی برابر به حمایت و محیطی داده می شود که در آن موفقیت آنها انحرافی نباشد، آن ها اینگونه هستند. کاملاً قادرن به روی صفحه بازی کنند.
تعداد بسیار کمی از افراد – زن یا مرد – وجود دارند که مانند خواهران پولگار تشویق می شوند. ایرا تولچین ایمرگلوک، روزنامه نگار، به تجربه خود در بازی شطرنج به عنوان یک زن جوان در روسیه اشاره می کند. او میگوید که برای اولین بار در زندگیاش هنگام بازی شطرنج «شادی واقعی» را احساس میکرد، اینکه برای مدتی شطرنج تنها چیزی بود که او و دوستانش درباره آن صحبت میکردند، اینکه لحظاتی از «شادی» ناب وجود داشت. با این حال، والدین او چندان مشتاق نبودند: آنها او را به سمت پیانو «شور» کردند. تجربه او تنها یک نمونه است، اما فرد تصور می کند که این سناریو به طور مداوم بازی می شود. حتی با داشتن توانایی مساوی برای یادگیری شطرنج با استانداردهای بالا، تفاوتی نمی کند که دختران این فرصت را پیدا کنند. بسیاری هنوز شطرنج را یک “چیز پسرانه” می دانند و دختران به سادگی فضای لازم برای تقویت مهارت های خود را ندارند.
اگرچه این فقط عدم تشویق نیست. وقتشه. اولویت هاست به خوبی ثابت شده است که برای مثال، زنان بخش عمده ای از کارهای خانه را انجام می دهند. تحلیلی که در سال 2016 توسط دفتر آمار ملی بریتانیا انجام شد، نشان داد که زنان 60 درصد بیشتر کار بدون دستمزد انجام می دهند. یک مطالعه در سال 2019 به رهبری مک مون به نتایج مشابهی رسید: زنان 16 ساعت کار بدون دستمزد در هفته انجام دادند و مردان فقط 6 ساعت کار انجام دادند. در 93 درصد از زوج های مورد بررسی، زنان اکثر کار را انجام دادند. این شکاف حتی زمانی که زنان پردرآمدتر از همسرانشان استخدام میشوند، باقی میماند: یک مطالعه در سال 2014 به رهبری Besen-Cassino به این نتیجه رسید که هر چه یک زن بیشتر درآمد داشته باشد، همسرش کارهای خانه کمتری انجام میدهد.
این شکاف در نیروی کار بدون دستمزد زود شروع می شود. لام و همکارانش (2016) کشف کردن که دختران جوان کارهای بیشتری را نسبت به پسران جوان انجام می دهند و زمانی که مادران ساعات بیشتری را دور از خانه می گذراندند، دختران بیشتر کارهای اضافی را به عهده می گیرند. یونیسف گزارش می دهد که دختران به طور متوسط 40 درصد کارهای خانه را بیشتر انجام می دهند. واضح است که زنان و دختران در این نقطه ضعف دارند. فقدان نامتناسب وقت آزاد بدیهی است که به کاهش موفقیت در شطرنج کمک می کند.
با توجه به عدم موفقیت، مطالعهای در سال 2008 به رهبری مریم بلالیچ به ذاتگرایی زیستشناختی بهعنوان «توضیح رایج برای تعداد اندک زنان در سطح بالای فعالیتهای فکری نیازمند» اشاره میکند. با این حال، آنها به صراحت بیان میکنند که «در واقعیت، شکاف عملکردی بسیار کمی به نفع مردان برای توضیح نظریههای غیرآماری وجود دارد». یک اشتباه منطقی در نتیجه گیری اینکه تفاوت های جنسیتی در بازیکنان برتر بیولوژیکی است وجود دارد. به طور خلاصه، این مطالعه نتیجه میگیرد که «اختلاف بزرگ در عملکرد برتر شطرنجبازان مرد و زن را میتوان تا حد زیادی به یک واقعیت آماری ساده نسبت داد – مقادیر شدیدتری در جمعیتهای بزرگتر یافت میشود.» به این معنا که هر چه تعداد افراد در شطرنجباز بیشتر باشد. یک گروه، احتمال اینکه افراد درون آن گروه به نحوی غیرعادی باشند، بیشتر است. این واقعیت که تقریباً 90 درصد بازیکنان مرد هستند به این معنی است که طبیعتاً انحراف بیشتری در تعداد آنها وجود دارد. این یک بازی اعداد است، نه بحث برتری مرد.

تهدید کلیشه ای – نگرانی از اینکه ممکن است فرد هدف کلیشه های منفی باشد – یکی دیگر از عوامل بالقوه در عدم موفقیت شطرنج زنان است. در مطالعه ای که توسط ماس و همکاران انجام شد. (2008)، زمانی که زنان به اشتباه باور کردند که در حال بازی با زنان دیگر هستند، تقریباً 50 درصد مواقع برنده شدند. ماس خاطرنشان میکند که افت عملکرد زمانی که به کلیشههای شطرنج جنسیتی یادآوری میشد و زمانی که میدانستند حریفشان مرد است، «قابل توجه» بود. جالبتر از همه این یافتهها این بود که زنان وقتی میدانستند دارند نقش یک مرد را بازی میکنند، در مقابل همان حریف ضعیفتر عمل میکنند، در مقایسه با زمانی که به آنها گفته میشد در نقش یک زن بازی میکنند.
زنان، بهویژه آنهایی که زمان زیادی را به صورت آنلاین، خواندن اخبار شطرنج یا تعامل با جامعه گستردهتر میگذرانند، کلیشههای تقریباً ثابتی را تجربه میکنند. هر کسی که پنج دقیقه را در انجمن های شطرنج سپری کرده باشد می داند که سوالات مربوط به تفاوت های جنسیتی در سطح مهارت ها با فرکانس نگران کننده ای مطرح می شود و با زنان با تحقیر قابل مشاهده برخورد می شود. بدیهی به نظر می رسد که محیطی که در آن به ندرت به زنان احترام گذاشته می شود، بر توانایی، انگیزه و تمایل زن برای انجام بالاترین استانداردهای خود تأثیر می گذارد.
احساسات ضد زن در شطرنج
با این حال، زنان فقط در مورد کمبودهای خود از کاربران ناشناس اینترنت نمی شنوند. آنها همچنین آن را از حرفه ای های عالی رتبه می شنوند. اوا رپکوا ریاست کمیسیون شطرنج زنان در فدراسیون بینالمللی شطرنج (فیده) را بر عهده دارد، و حتی او معتقد است که زنان به طور طبیعی در شطرنج محروم هستند و این نشان میدهد که دختران به طور طبیعی برای «گلآرایی» مناسبتر هستند. چگونه قرار است دختران از زنی الهام بگیرند که کاملاً به آنها اعتقاد ندارد؟ این یک عدم تطابق حیرت انگیز حرفه و شخص است و به خوبی نشان می دهد که چقدر احساسات ضد زن در فرهنگ شطرنج ریشه دوانده است. شنیدن چنین چیزی از مردان جای تعجب ندارد. از سوی زنان دیگر، این یک خیانت کامل است.
نایجل شورت استاد بزرگ انگلیسی و همچنین نایب رئیس فیده است. او در سال 2015 اظهار داشت که زنان در شطرنج بدتر از مردان هستند و توضیح داد که مسئله این نیست که زنان کمتر باهوش هستند، فقط متفاوت هستند. او معتقد است که همسرش در احساسات بهتر است و او دررانندگی بهتر است. نایجل شورت، که در هفده سالگی مدرسه را رها کرد تا تمام وقت خود را روی شطرنج متمرکز کند، در زمینه علوم اعصاب هیچ مدرکی ندارد. اگرچه به نظر می رسد او اعتقاد دیگری دارد، اما تسلط بر شطرنج به هیچ حوزه دیگری منتقل نمی شود، به ویژه نه حوزه ای به پیچیدگی مغز. او مطلقاً هیچ اختیاری در این زمینه ندارد و اینکه او خلاف آن را تظاهر کند اوج شارلاتانیسم است.
ادعاهای شورت و رپکوا در مورد نوعی مهارت عصبشناختی ذاتاً جنسیتی توسط جینا ریپون صرفاً بهعنوان چارچوبی مجدد از این استدلال که زنان از هوش کمتری نسبت به مردان برخوردار هستند، یاد میشود. این فقط راه دیگری برای اخراج زنانی است که تلاش می کنند از نقش های تعیین شده اجتماعی خود خارج شوند. باز هم، مطلقاً هیچ مدرکی وجود ندارد که مغز مرد و زن دارای مهارتهای متفاوتی هستند – هیچ چیز نشان نمیدهد که زنان ذاتاً در احساسات، گل آرایی یا جامعهشناسی بهتر هستند، و هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد مردان ذاتاً در مهندسی یا ریاضی بهتر هستند. ، یا فیزیک عمیقاً شرم آور است که «رهبران» جامعه شطرنج همچنان به ایدههای باستانی و غیرعلمی که در دهه 1950 به نظر میرسیدند، بچسبند.
تمایل به رفتار با زنان به عنوان یک کالا از فیده به جامعه شطرنج آنلاین سرازیر می شود. استریمر QTCinderella به طور طولانی در مورد تجربه وحشتناک خود در طول مسابقات Pogchamps صحبت کرده است و از تبعیض جنسی و سمی بودن فرهنگ شطرنج سخن گفته است. او اظهار داشت که قیافهاش به گونهای موضوعی برای گفتوگو بوده است که هرگز برای شرکتکنندگان مرد مطرح نبوده و شکایتی از او در chess.com به دلیل “خشن” بودن شکایت کرده است،* علیرغم اینکه شوخیهایش، هر چیزی، خام تر از بازیکنان مرد.*
تبعیض جنسی

الکساندرا بوتز، یکی از برجستهترین شطرنجبازان زن، در مورد تبعیض جنسی که دریافت کرده صحبت کرده و گفته است که «رفتار غارتگرانه عادی شده است» و توضیح میدهد که به دلیل کمبود بازیکنان زن، بسیاری از مردان به «شکار» میروند. برای زنان و دختران. بوتز میگوید مردان شطرنج کاملاً مایلند از سن و موقعیت خود برای استفاده از دخترانی که با آنها روبرو میشوند استفاده کنند و تجربیات خود را در زمانی که او چهارده ساله و مست، طعمه مردی بیست ساله شد، بازگو میکند.
به نظر من بدیهی است که در یک محیط کاملاً تحت سلطه مردانه، زنان و دختران از نظر امنیت شخصی در مضیقه خواهند بود. با این حال، به نظر می رسد در اینجا نقطه کوری نیز برای بسیاری از مردان خوب و مهربان وجود دارد، به این صورت که به نظر می رسد آنها فکر می کنند که تجربه جنسیت غیرعادی است. این درست نیست. فرهنگ شطرنج در آن غوطه ور است. تک تک زنانی که با آنها صحبت می کردم داستان هایی داشتند که به من می گفتند در مورد تخفیف گرفتن، در مورد تحت تعقیب قرار گرفتن، در مورد اینکه به طور مداوم و بی وقفه نسبت به همتایان مرد خود کمتر شایسته تلقی می شوند. این یک هنجار است، و وانمود کردن در غیر این صورت مشکل را تشدید می کند.
تمایل برخی از مردان به واکنش با ناباوری خشمگینانه در هنگام باخت در مقابل یک زن کاملاً نشان دهنده عدم احترامی است که برای ما قائل شده است. در سال 2008، ایلمارس استاروستیتس، استاد بزرگ لتونی، آنا رودولف، یک IM مجارستانی را متهم کرد که از لوله مومیایی کننده لب خود انتقالاتی دریافت کرده است. چنین اتهامی به قدری مضحک است که اصلاً نباید تأیید شود، اما رودولف همچنان مجبور بود برای chessdom.com بیانیه ای ارائه دهد و بی گناهی خود را اعلام کند. در اینجا کدام غیر قابل باورتر است: اینکه زنی در حال انتقال مخفیانه به یک لوله مومیایی کننده لب است، یا اینکه او به سادگی از سایر بازیکنان در آن موقعیت پیشی گرفته است؟ این واقعیت که بسیاری از مردم فکر می کردند اولی حیرت آور است.
یکی از دوستان با عنوان من مکالمه ای را با مردی که کتک زده بود به من نشان داد، که در طی آن او ادعا کرد که “قبلاً هرگز به یک زن نباخته است”، “زنان نمی توانند [او] را شکست دهند”، و به خود می بالید که چند استاد بزرگ زن را از روی تخته شکست داده است. او نمی توانست تصور کند که زنی او را کتک بزند. هر دوی ما فکر میکردیم که او در واقع از آن به عنوان یک تعریف و تمجید یاد کرده است، اما نکتهای برای هر مردی که این را میخواند: هیچکدام از ما این نظر را تعریفی نمیدانستیم. این مفهوم که بازیکنان زن خوب انحراف از هنجار هستند – اینکه زن بودن یک نقص اجتناب ناپذیر است – به سادگی یک تعریف و تمجید نیست.
همین دوست وقتی به او گفتم دنبال بازیکنان زن هستم تا برای این قطعه صحبت کنم، با شک و تردید شدید واکنش نشان داد. در نهایت حق با او بود. چهار ماه طول کشید تا زنان کافی را جمع آوری کنم که مایل بودند با من صحبت کنند و هیچ کدام از آنها نمی خواستند نامشان فاش شود.

عدم حس امنیت
یکی دیگر از دوستان به نوع عجیبی از پویایی اشاره کرد که خودم آن را تجربه کرده ام: بازیکنان زن مدام توسط دیگر بازیکنان مرد تحت نظرند.
و در مورد من؟ من در سرورهای اختلاف بوده ام که در آن شطرنج بازان آشکارا پورنوگرافی نرم افزاری پست کرده اند. (البته فقط در مورد دختران.) من فکر نمی کنم حتی در این مورد سوء نیت وجود داشته باشد: من فکر می کنم که زنان در جامعه شطرنج آنقدر درجه دوم هستند که برای اکثر مردان هرگز به ذهن نمی رسد که یک زن ممکن است در حال خواندن چت در شطرنج باشد. آنها هرگز به این فکر نمی کنند که پست کردن تصاویر زنان منفعل و جنسی شده ممکن است محیطی را ایجاد کند که در آن احساس راحتی یا استقبال نکنیم. انتقاد از این افراد به طور خاص دشوار است، اما زمانی که مدیران دقیقا همان کارها را انجام می دهند: دیوید لادا، مدیر ارشد بازاریابی و ارتباطات فیده، یک حساب کاربری تامبلر دارد که در آن جریان نسبتاً ثابتی از زنان نیمه برهنه زیبا را پست می کند. او همین کار را در یکی از حساب های توییتر خود انجام می دهد. هر دو حساب از نام واقعی و چهره واقعی او استفاده می کنند. هیچ احساس رازداری یا حریم خصوصی وجود ندارد. به نظر می رسد او مشکلی در ارتباط دادن شغل فیده خود با تمایل خود به پورنوگرافی نرم ندارد.
من گمان می کنم که او از این تصاویر به دلیل شایستگی هنری آنها دفاع کند. ممکن است حقیقتی در آن وجود داشته باشد. با این حال، من میپرسم که چرا تنها زنانی که به نظر میرسد او همواره از نظر هنری شایسته میداند، جوان، زیبا، لاغر و برهنه هستند. من فکر می کنم همه ما پاسخ آن یکی را می دانیم.
من درخواستهای ناخواستهای برای مشاوره دوستیابی از افرادی داشتهام که به سختی میشناسم، صرفاً به این دلیل که یک زن هستم. من غریبه هایی داشتم که شماره تلفن من را درخواست کردند – و شماره تلفنشان را به من دادند. تصور میشود که من بیشتر از آن چیزی که بتوانم حساب کنم مرد هستم، و متهم شدهام که درباره جنسیت خودم به خاطر «نفوذ» دروغ میگویم. (آنها چه قدرتی را تصور می کنند؟) تقریباً همیشه تنها زن در اتاق هستم، و با وجود اینکه تحمل می کنم، می فهمم که چرا بسیاری از زنان نمی توانند. این یک سطح عظیم از مسئولیت است که مجبور شوید زنانگی را به عنوان یک کل نمایندگی کنید، و بیشتر زنان آن را نمی خواهند.
من مجبور شدهام بیشتر از آن چیزی که بتوانم حساب کنم زبانم را نگه دارم، از ترس اینکه فوراً به عنوان یک عوضی فمینیست جنگجوی عدالت اجتماعی اخراج شوم. به دلیل رفتار زن ستیزانه و نفرت انگیزی که در مردان خوب دیده ام، به سختی می توانم به دوستانی که در این جامعه دارم اعتماد کنم. مردان به من گفته اند که ترس من برای امنیت خودم غیر واقعی و بیش از حد است، در حالی که زنان به من گفته اند نه، این واقع بینانه است، شما پارانوئید نیستید، دقیقا درست می گویید.

من متوجه شدهام که محیط کمتر آشکارا خصمانه است، اما هنوز آسان نیست. وقتی به باشگاه شطرنج محلی خود پیوستم، همانطور که انتظار می رفت تنها زن حاضر بودم و حداقل پنجاه سال از اکثریت آنها جوانتر بودم. همان شب اولی که رفتم – اولین تعاملی که با هر یک از اعضای باشگاه داشتم – توسط مردی که حدودا هشتاد ساله به نظر می رسید متوقف شدم. او با صدای بلند به من گفت، در حالی که به من نگاه میکرد که زنان عمیقاً با آن آشنا هستند، که «دوست دارد با [من] بازی کند». لحن او هیچ شکی برای من باقی نگذاشت که به چه نوع بازی اشاره می کند.
این تعامل لحن را برای کل باشگاه ایجاد کرد. هر وقت داشتم بازی می کردم، مردها بهانه ای برای قدم زدن در اتاق پیدا می کردند و – البته تصادفاً – دور میز من سرازیر می شدند. به نظر نمی رسید این سطح از بررسی در مورد هیچ کس دیگری اعمال شود. با من بهعنوان چیز جدیدی رفتار میشد و این خیلی زود خستهکننده میشود. در مورد بهترین بازی، بارها و بارها توسط مردی که به ندرت با او باختم، به من توصیه کردند. کاملاً واضح است که او اصلاً در موقعیتی نبود که چیزی به من بیاموزد، با این وجود اصرار داشت تا بازی را برای من توضیح دهد که در آن من از او پیشی گرفته بودم.
من هرگز برای امنیت خود در آنجا ترسی نداشتم. اکثریت قریب به اتفاق بازیکنان به نظر می رسیدند که با یک ضربه سریع به ساق پا فرو می ریزند. علیرغم ناتوانی آنها در برخورد با من به عنوان چیزی غیر از یک کنجکاوی، اکثر آنها مهربان به نظر می رسیدند، اگر چه از نظر اجتماعی بی دست و پا باشند. با این حال، این واقعیت باقی است که تنها زن بودن در اتاق دشوار است. آزاردهنده است که با شما مانند یک نمایشگاه رفتار شود، نه فقط یک عضو دیگر باشگاه در آنجا به همان دلیل کسل کننده ای که بقیه داشتند: بازی شطرنج.
شما را خسته می کند. من فقط چند ماه دوام آوردم.
من اغلب به ترک کامل جامعه فکر کرده ام. اما مسئله این است که من هرگزاین کار را انجام نمی دهم. برای هر مکالمه ای که باعث می شود ایمانم به انسانیت تجدید نظر کنم، دو مورد دیگر وجود دارد که دوباره آن را تأیید می کند. برای هر کسی که سعی می کند احساس حقارت را در من ایجاد کند، کسی وجود دارد که ساعت ها با من می گذراند و من را در بازی های قدیمی راهنمایی می کند. این جامعه در مرکز خود استخوان های خوبی دارد. با وجود همه چیز، اینجا را دوست دارم.
پوسیدگی جامعه
این من را به یک پاراگراف می رساند که با آن مشکل داشتم: هر چیزی که به راه حل نزدیک می شود. جامعه استخوان های خوبی دارد، اما پوسیدگی عمیق نیز دارد و این پوسیدگی از بالا شروع می شود. وقتی نایب رئیس فیده فکر میکند مغز ما از نظر عملکردی قادر به بازی شطرنج در سطح او نیست، چگونه میتوانیم بهعنوان یک زن موقعیت خود را در شطرنج هماهنگ کنیم؟ وقتی رئیس کمیسیون شطرنج بانوان معتقد است که خانم ها برای گل آرایی مناسب تر از بازی شطرنج هستند؟ من جواب آن را نمی دانم. الکساندرا بوتز همین احساسات را بیان کرده است: “من دختران بیشتری را تشویق می کنم که وارد فضایی شوند که می دانم زشت و سمی است.” آیا این کار درستی است؟» من هم جواب آن را نمیدانم.
من می خواهم مستقیماً با زنانی که این را می خوانند صحبت کنم. من می دانم که بسیاری از شما پشت نام های کاربری بی طرف پنهان شده اید. من می دانم که بسیاری از شما تمایلی به تعامل با جامعه شطرنج گسترده تر ندارید. من این چیزها را می دانم، زیرا دوستان زیادی دارم که این را به من گفته اند و من خودم آنجا بوده ام. و در پاسخ از خودم این سوال را می پرسم که اگر در مورد زن بودن من صراحتاً صحبت نمی کنم، این به چه کسی می رسد؟ فکر میکنم تعداد زیادی شماره تلفن را دریافت نمیکنم، بنابراین به این ترتیب به من کمک میکند.

اما من فکر می کنم، در واقعیت، بیشتر در خدمت افرادی است که باور ندارند زنان می توانند شطرنج بازی کنند. چه کسانی فکر می کنند که شطرنج هنوز در هسته خود چیزی برای مردان است. من فکر میکنم زن بودن بسیار قابل مشاهده است. اگر هیچ چیز دیگری نباشد، فکر میکنم این باعث میشود که زنان تازهوارد کمتر احساس تنهایی کنند و کمتر از دیوار مردانگی در مقابلشان دلهره داشته باشند.
البته این پیچیده است، اگرچه، با این واقعیت که من این را به صورت ناشناس می نویسم، گواه است. اگر این را زیر نام کاربری خود بنویسم، واقعاً از امنیت خود می ترسم. این به خودی خود نشاندهنده یک مشکل بزرگ است و امیدوارم اگر هیچ چیز دیگری این واقعیت را درونی کنید که من و همه شطرنج بازانی که در مورد این مقاله با آنها صحبت کردهام، فکر میکردیم که یک غیر صفر وجود دارد. این احتمال وجود دارد که اگر از نامم استفاده کنم، در یک گودال مرده می شوم. اگر شما زن نباشید، بسیار آسان است که این را به عنوان پارانویای بیاساس رد کنید، اما من زنی هستم که در اینترنت بزرگ شدهام، و به طور قطع میدانم که اینطور نیست.
پس چه چیز دیگری وجود دارد؟ به مردانی که مطالعه میکنند، از شما میخواهم در نظر داشته باشید که آیا اقدامات شما جامعه را به مکان بهتر یا بدتری برای زنان تبدیل میکند. از شما میپرسم که آیا واقعاً، علیرغم آنچه علناً میگویید، فکر میکنید که زنان ذاتاً ناتوان هستند یا نه، و سپس از شما میخواهم که صادقانه در پاسخ خود تأمل کنید. با هر زنی که با آن روبرو می شوید به عنوان انسان های تمام عیار رفتار کنید، زیرا ما چنین هستیم. ما فقط می خواهیم مثل شما شطرنج بازی کنیم.
اگر هر خانمی که این مطلب را میخواند بخواهد داستانهای خود را با ما به اشتراک بگذارد، ما در Lichess دوست داریم آنها را بشنویم. و از من به شما: به بازی ادامه دهید. ما شایسته تجربه همان حمایتی هستیم که بث هارمون داشت. ما نباید به مضحک بودن آن ایده بخندیم. ما به اندازه هر کس دیگری بخشی از این جامعه هستیم و هیچ کس نباید باعث شود که ما احساس دیگری داشته باشیم.